پرواز با دعای عرفه

نویسنده


تو دریا دریا نعمت را به سویم جاری کردی و خورشید مهربانی را ارزانی دلم داشتی. راه جنگل احسانت را به رویم گشودی و از سبزه‌ها و زیبایی‌های آن همه احسان مرا بهره‌مند کردی. دست پر از کرامت و بخششت به سویم دراز است؛ مثل آسمان بی‌انتهایت که پر است از ستاره‌های روشن بزرگواری. تو بخشنده‌ای؛ تا به اوج برسم. تویی که مرا از آلونک فقر به قصر دارایی بردی. دنیای پر از ثروتت را به من معرفی کردی تا هرچه می‌خواهم از آن بهره‌مند باشم. تویی که سرمایه‌ی سلامتی و روشنی و تلاش و همت را هدیه‌ام کردی. چه سرمایه‌ای بهتر از پدر و مادر؛ آن‌ها که دست‌های مهربان‌شان چتر روی سرم هستند. آن‌ها که از مهربانی تو دستور می‌گیرند تا مرا پناه دهند. هرچه پناه و پناه‌گاه در مسیر راهم هست از آن تو است؛ راه‌هایی که پر از بلا و چاه و چاله است. تویی که کارهایم را درست می‌کنی. چراغ روشنی را در مسیر فکرم قرار می‌دهی تا بیراه را از راه تشخیص دهم. برنامه‌ی زندگی‌ام دست تو است. و تویی که مهتاب هدایت را بالای سرم روشن می‌کنی. اگر حضور تو ای بالاترین نورها‌ در مسیر زندگی‌ام کم‌رنگ باشد، جز سیاهی و بیچارگی چه چیزی نصیبم می‌شود. تویی که بر سر راه خوب‌هایت و دوستانت مانعی می‌گذاری تا به سوی گناه نروند. حکم نرفتن تو به جایی، دستور آمدن به سوی تو را دارد. نمی‌خواهی که در بیابان‌های پر از خار و بی‌نشانی‌ها حیران و سرگردان بمانیم. نمی‌خواهی که در اقیانوس مصیبت و درماندگی، غرق شویم. نمی‌خواهی که خوراک شیطان باشیم. اگر خطایی از ما سر زد، اگر کاری مایه‌ی خاری‌مان شد، تو پرده‌ی ستارالعیوبی را بر آن می‌کشی تا بدخواهان نبینند که چه اشتباهی مرتکب شده‌ام. تویی که می‌بخشی و می‌بخشایی. هدیه می‌کنی و از گناهان‌مان می‌گذری. چه‌‌قدر در قاموس تو آمرزش زیبا و آرام‌کننده است! با عطر آمرزش تو اسب سرکش بیراه رفتنم رام می‌شود. با مهربانی تو است که راه، کج می‌کنم و پا به دل‌ خواستنی‌هایت می‌گذارم. وای، چه لذتی دارد در مسیر گرم و نرم تو قدم گذاشتن! به سوی تو آمدن هم خودش نعمتی است؛ حتی اگر اراده کنم که سر به سویت بچرخانم، تو فرش‌های ابری‌ات را بر سر راهم قرار می‌دهی تا مبادا گام‌هایم خسته شوند؛ حتی بال به من می‌دهی تا پرنده شدن را تجربه کنم. به سوی تو آمدن همه‌اش پرواز است. همه‌اش اوج گرفتن است. به سوی تو آمدن، عکس روی برگردانی از تو است. به سوی غیر تو رفتن، سقوط در سراشیبی درماندگی و در چاه بیچارگی است. تو ای والاترین مقام در والاترین مکان، نگاه به تو و روی به تو کردن بهره‌اش رسیدن به مقام است. وقتی در روشنی تو نظر کنم تو از آن مقامت به من هم می‌دهی. با تو که به بالا روم، پر از مقام و جاه می‌شوم. تویی که کارهایم را تأیید می‌کنی و این توانایی را به من می‌دهی تا کارهایم راست و درست از آب درآید. با این همه لطفی که تو داری چرا سر به زانوی غم فرو برم؟ چرا چشم‌هایم را به سوی روشنی ببندم؟ چرا از راه‌های رسیدن به تو، بیراهه‌ها را انتخاب کنم؟ تویی با این همه خوبی‌های بی‌کران و این همه نگاه‌ مهربان، و منم که باید از این همه مهربانی‌ات بهره‌مند شوم و بگویم که ستایش مخصوص تو است ای خداوندگار که مرا در دنیایی از نعمت‌ها و خوشی‌ها هدایت می‌کنی. *** ای مولای من تویی که عطا فرمودی، تویی که احسان کردی... پس ستایش مخصوص تو است. دعای عرفه، امام حسین(ع)
CAPTCHA Image