مقاله


در کلام وی (عرفی) جوهری است که هیچ چیز نمی‌تواند تابناکی آن را از میان ببرد. شبلی نعمانی(1) سیدمحمّد، ملقب به جمال‌الدین، متخلص به عرفی، یکی از شاعران معروف قرن دهم هجری است. او در سال 964 قمری در شیراز به دنیا آمد. اجداد او همه از بزرگان زمان خود بودند. در زمان شاه‌عباس صفوی که بازار شعر و ادب رونق و جلوه‌ی تازه‌ای یافته بود، عرفی به کار شاعری پرداخت. او علاوه بر شعر از فن نقاشی نیز بهره‌مند بود. پس از چندی مانند سایر سخنوران زمان خود به هندوستان رفت. در آن‌جا با فیض دکنی شاعر مشهور دربار اکبرشاه گورکانی، طرح دوستی برقرار کرد، اما بر اثر اخلاق تند و غروری که داشت رشته‌ی دوستی آن‌ها گسیخته شد. در هندوستان به خاطر رقابتی که بین شاعران بود، عرفی پیشرفت زیادی کرد؛ طوری که سرآمد گویندگان آن‌جا شد. در واقع پیشرفت عرفی شیرازی به خاطر توجه، تشویق و راهنمایی بزرگانی چون حکیم ابوالفتح گیلانی، از امرای دولت اکبرشاه، عبدالرحیم‌خان ترکمنی مشهور به خانِ خانان سپهسالار، ادب‌پرور اکبرشاه، و خود اکبرشاه بود. سخنان عرفی نسبت به گویندگان هم‌دوره‌اش کمی فرق دارد و پیچیده‌تر است. شیوه‌ی ‌سخن او در به وجود آمدن سبک هندی تأثیر زیادی داشت. بعضی او را از پیشروان سبک هندی می‌نامند. او شاعری است بسیار نازک خیال و مضمون آفرین. دیوانش پر است از ترکیبات تازه مثل: گل آشوب، افسانه‌ریز، ملامت دوست، شعله موج، مرض‌خیز، غلط سیر، لذت سرشت، خسروسوز، میکده‌ی کرشمه و... فراوانی این ترکیب‌ها، مضمون‌ها و نیروی خیال بیش از حد، گاه شعرهای او را مشکل و پیچیده کرده است. او یک بار دیوانی با شش هزار بیت ترتیب داده بود که گم شد و به ناچار پس از چند سال دیوان دیگری تنظیم کرد. درباره‌ی گم شدن دیوانش گفته است: عمر در شعر به سر برده و در باخته‌ام عمر در باخته را بار دیگر باخته‌ام گفته(2) گر شد زکفم، شکر که ناگفته به جاست از دو صد گنج یکی مشت گُهر باخته‌ام دیوان عرفی پر از خودستایی‌های اوست. او بسیاری از شاعران زمان خود و حتی پیش از خود را کوبیده و خود را برتر از آنان دانسته است و گویا علت آن، یکی بی‌تجربگی و جوانی او و دیگری به علت دشمنی‌ست که شاعران دیگر با او داشتند. شهرت او بیش‌تر در قصاید اوست. البته بعضی غزل‌های او نیز خوب است. عرفی با آن اخلاق و روحیه‌ی عجیب از مداحی نیز بی‌زار بوده؛ غیر از مدح خدا و پیامبر و حضرت علی(ع) تنها در مدح ابوالفتح، اکبرشاه خان‌خانان و شاهزاده سلیم شعر دارد و آن‌ها را هم به خاطر بزرگی و شعردوستی می‌ستاید نه از روی ناچاری و جاه و مال. دیوان قصاید و غزلیاتش نزدیک به پنج هزار بیت است و با دو مثنوی ناتمام او هفت هزار بیت می‌شود. عرفی در سن سی و شش سالگی از دنیا رفته است. بعضی معتقدند عده‌ای از حاسدان و متملقان چون عرفی را مانع پیشرفت خود می‌دیدند، با زهر او را مسموم کرده‌اند. محل دفن او به درستی معلوم نیست. بعضی آرامگاه او را شهر لاهور می‌دانند؛ امّا اکثر تاریخ‌نویسان نوشته‌اند که سی سال پس از مرگ او به دستور «میرصابر اصفهانی» وقایع‌نگار گجرات و دکن، استخوان‌های او را از لاهور به نجف بردند و در آن‌جا به خاک سپردند. چون زخم تازه دوخته، از خون لبالبم ای وای اگر به شکوه شود آشنا لبم(3) بستی لبم به شکوه و ذوق ادب شناخت هر موی من ادا کند این شُکر با لبم بگذشت عمر و گفت و شنو(4) با تو رونداد ای بی‌نصیب گوشم و، ای بینوا لبم صد بار لب گشودم و بیرون نریختم خون‌ها که موج می‌زند از سینه تا لبم لب وعده کرده بود که گوید غمم به دوست وقت است اگر به وعده نماید وفا لبم در دل گذشت یار و فروریختم به دل پیغام‌ها که داشت نهان از صبا لبم * گر نخل وفا بر(5) ندهد چشم تری هست تا ریشه درآبست امید ثمری هست هر چند رسد آیت(6) یأس از در و دیوار بر بام و در دوست پریشان نظری هست چندان به پریشانی آن طُرّه(7) چه نازی در زلف تو از زلف تو آشفته‌تری هست آن دل که پریشان شود از ناله‌ی بلبل در دامنش آویز که با وی خبری هست هرگز قَدَری(8) غم زدلم دور نبودست شادیست که او را سر و برگ سفری هست * 1- شبلی نعمانی در کتاب «شعر العجم» چندین صفحه به شرح‌حال و تجزیه و تحلیل آثار عرفی اختصاص داده که جالب توجه است. 2- منظور شعرهای اوست. 3- معنای بیت: چون زخمی که تازه دوخته باشند از خون لبریزم. ای وای اگر لبم به شکوه و شکایت باز شود. 4- شنودن. 5- میوه 6- نشانه 7- دسته‌ی موی 8- اندازه‌ای، به دو صورت قَدْری و قَدَری خوانده می‌شود.﷼
CAPTCHA Image