شاخه به شاخه

نویسنده


شُعَیب نام مبارک این پیامبر یازده بار در قرآن آمده است. از نسل حضرت ابراهیم است. مَدیَن شهری است که آن حضرت مردم را به یکتا‌ پرستی دعوت می‌کرد. دلیل نبوت: مردم مَدیَن علاوه بر بت‌پرستی و فساد اخلاقی، کلاهبردار بودند. در خرید و فروش خیانت و کم فروشی می‌کردند و برای ثروت اندوزی دست به هر نیرنگ و حیله‌ای می‌زدند.خداوند به همین دلیل از میان مردمان مَدیَن حضرت شُعَیب را به پیامبری برانگیخت تا مردم را به خدا پرستی دعوت کند. حضرت شُعَیب ۲۴۲ سال عمر کرد. «پیامبر اکرم(ص): شعیب(ع) خطیب و سخنران در بین پیامبران بود.» دسر برفی شیر: ۵ پیمانه گلاب: ۲ قاشق غذا خوری شکر: ۱ پیمانه بادام یا پودر نارگیل: یک سوم پیمانه شیر و خامه را در قابلمه‌ای آن‌قدر می‌جوشانیم تا مایع آن غلیظ و نسبتاً سفت شود. حالا شکر و گلاب را می‌افزاییم و باز آن را می‌جوشانیم. وقتی غلظت مایع به اندازه‌ی لازم رسید، پودر نارگیل یا بادام را به آن اضافه می‌کنیم و به پختن مواد ادامه می‌دهیم. دسر را روی یک سینی که از پیش چرب کرده‌ایم می‌ریزیم. زمانی که سرد شد می‌توانیم آن را به قطعات مختلف ببرّیم و در ظرف دل‌خواه بچینیم. اولین طلای مسابقات جهانی جودو «آرش میراسماعیلی»متولد سال ۱۳۵۹ یکی از پرافتخارترین جودوکار ایران درآمد. برق اولین طلای مسابقات جهانی او برای همیشه بر تارک جودوی ایران خواهد درخشید. آرش میراسماعیلی با دو مدال ارزشمند طلای جودوی جهان، پرچمدار کاروان ورزشی کشورمان و امید اول کسب مدال در تیم ملی جودو در المپیک آتن بود که با مشخص شدن قرعه به دلیل رویارویی با حریفی از رژیم اشغالگر قدس، از حضور در برار حریف اسراییلی سرباز زد و علی‌رغم شایستگی فراوان حذف شد. حرف‌ها اگر می‌خواهید مردم درباره‌ی شما خوب فکر کنند از خودتان تعریف نکنید. بلز پاسکال نقطه‌ی شروع همه موفقیت‌ها میل و اشتیاق است. ناپلئون هیل نام نیک پیراهنی است که هرگز کهنه نمی‌شود. ادیسون هدف اصلی زندگی دانش نیست، بلکه عمل است. توماس هاکسی نابغه کسی است که پیوسته افکارش را از قوه به فعل می‌آورد. بالزاک هرکسی عادت‌های پسندیده‌ای برای تحسین دارد. کوپ مایر یکجا سرکشیدن پیامبر خدا(ص): «اگر آب خواستید، آن را جرعه جرعه بنوشید و یکجا سر نکشید.» برای دیدن یک پسر کوچک به یک ستاره نگاه کرد و گریه سرداد ستاره گفت: «پسر، چرا گریه می‌کنی؟» پسر گفت: «تو خیلی دور هستی. من هرگز قادر نخواهم بود تو را لمس کنم.» ستاره پاسخ داد: «پسر، اگر من هم اکنون در قلب تو نبودم، تو نمی‌توانستی مرا ببینی!» (جان مالیولا) مراقب دولت ترکیه بسیار علاقه داشت که امام از آن‌ها تقاضایی بکند؛ ولی امام هرگز تقاضایی نکرد. مثلاً در آن اتاقی که امام زندانی بود و هوای آزاد نداشت، امام نگفت پنجره را باز کنند. گاهی پیشخدمت می‌آمد و می‌گفت: «آقا هوا خیلی حبس است، میل دارید پرده را بالا بزنم و پنجره را باز کنم؟» امام نمی‌گفت میل دارم! بلکه می‌گفت: «خودت می‌دانی.» پرده‌ی اتاق افتاده بود. نمی‌گفت پرده را بالا بزنید. امام این‌قدر مراقب بودند که یک ذره ضعف در کلام‌شان جاری نشود. این‌ها گزارش می‌شد و آن‌ها می‌فهمیدند که این مرد چه‌قدر جدی و خود‌ساخته و قوی است. فقط خوش‌حال است که کتاب مطالعه می‌کند. حجت‌الاسلام فلسفی، کتاب خاطرات﷼
CAPTCHA Image