بادبزن
نشستهام
زیر سایهی درخت
دوچرخهام در حوض
چرخهای دوچرخهام در آب
هندوانه هم
پدرم پشت بام
کولر تعمیر میکند
من
بستنی یخی لیس میزنم
باد میوزد
و هندوانه
به اینسو و آنسو میرود
من باد تابستانی را حس میکنم و میخوانم:
«دست تابستان یک بادبزن پیدا بود.»
ارسال نظر در مورد این مقاله