سنگر ب سنگر

نویسنده


عملیّات والفجر 1 رمز عملیّات‌: یا الله‌، یا الله‌، یا الله هدف عملیّات: انهدام نیروی دشمن و آزاد‌سازی بخشی از نوار مرزی منطقه‌ی عملیّاتی: شمال غرب فکه تاریخ شروع‌: ساعت ۲۳/۱۰ دقیقه 20/1/62 وسعت منطقه‌ی عملیّاتی: ۱۵۰ کیلومتر مربع تجهیزات منهدم شده‌ی دشمن: ‌- ۹۸ دستگاه تانک نفربر ‌- ده‌ها دستگاه خودرو ‌- چندین قبضه سلاح نیمه‌سنگین و مقدار زیادی سلاح سبک ‌- ۵ فروند هلی‌کوپتر گرگم به هوا عملیّات کربلای ۵ تمام شده بود‌. با بچّه‌های گردان پشت خاکریز نشسته‌بودیم و خیال‌مان راحت بود که درگیری تمام شده‌است‌. ساعتی بعد متوجّه شدیم که صفی از تانک‌های عراقی به طرف‌مان می‌آیند‌. تانک‌ها تا پشت خاکریز آمدند. یکی از تانک‌ها لوله‌اش را بالا آورد و گذاشت روی خاکریز‌. راننده‌ی تانک داشت پایین می‌آمد که فرمانده‌ی دسته رو کرد به یکی از بچّه‌ها‌ (که مفقودالأثر شد‌) و گفت: «برو حساب این حضرت والا را برس!» او هم بلافاصله به طرف سرباز عراقی دوید‌. بیچاره وقتی چشمش به همرزم ما افتاد دیگر فرصت برگشتن به داخل تانک را پیدا نکرد‌. به همین خاطر دوید به سمت دیگر تانک‌. خلاصه دور تانک‌، این بدو آن بدو‌. درست مثل بازی گرگم به هوا‌. بالأخره بعد از چند دقیقه سرباز عراقی تسلیم شد‌. یکی از بچّه‌ها رو به او کرد و با خنده گفت: «حالا تو گرگی‌!» از کتاب: پاتک تدارکاتی مناجات بار خدایا‌! اگر پشیمانی به سوی تو، توبه است‌، من از پشیمان‌ترین پشیمانانم‌؛ و اگر به جا نیاوردن گناه‌، توبه و بازگشت به سوی توست‌، پس من نخستین توبه‌کنندگان هستم‌؛ و اگر درخواست آمرزش سبب ریختن گناهان من است‌، به درگاهت از درخواست‌کنندگان هستم‌. بار الها‌! من از نادانی خود به درگاه با عظمت تو عذر می‌خواهم‌. شهید سیّد جواد طبیب‌زاده سفرنامه‌: خداحافظ شهرک بدر سوار اتوبوس می‌شویم و اتوبوس از شهرک بدر یا همان پادگان شهید زین‌الدّین بیرون می‌رود‌. ساعت "۱۰:۲۵ است‌. هوا بسیار گرم است‌. تابلو کنار جاده می‌گوید که به شوش ۲۵ کیلومتر و به اهواز ۳۵ کیلومتر مانده است‌. کشاورزان در زمین سبز خدا مشغول به کارند‌. بهار در این‌جا زودتر از راه رسیده است‌. به سبزه‌های تازه و نورَس نگاه می‌کنم و به این می‌اندیشم که این سرسبزی به برکت گام‌های مقدّس شهداست‌. خون آن‌هاست که این دشت وسیع را سرسبز و پر‌رونق کرده است‌. در مسیر راه‌، مزرعه و سبزه‌زار‌، چشم‌اندازهای زیادی را به وجود آورده است‌. از پلی که روی رودخانه‌ی زیبایی است‌، می‌گذریم‌. آن‌قدر این‌جا زیباست که آرزو می‌کنم کاش پیاده بودم تا گام برمی‌داشتم و درد‌دل این زمین زخم‌خورده را می‌شنیدم‌! کاش سبزه‌ها و درختان این‌جا زبان داشتند و می‌گفتند که آن روزها چه خبر بود‌! به مسافران اتوبوس که تعداد زیادشان همرزمان شهدا بودند نگاه می‌کنم و با خودم می‌گویم که به راستی این‌ها درختانی هستند که پر از میوه‌اند‌؛ پر از تجربه‌و حرف‌های تازه درباره‌ی هشت سال دفاع مقدّس‌. از کتاب: آن‌جا که دلم جا ماند‌. وصیّت نامه نمازتان را بخوانید‌. روزه‌های‌تان را بگیرید‌. خمس و زکات بدهید‌. کارهایی که قرآن و امام می‌فرماید انجام دهید‌. هرگز پشت سر هیچ کدام از شخصیت‌های دولتی و ملتی صحبت نکنید‌. شهید اصغر یوسفعلی
CAPTCHA Image