دوای درد بیمار
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج(1) معنی در بیانها
شکرپاش زبانهای شکرریز
به شیرین نکتههای حالتانگیز
به هر ناچیز، چیزی او دهد او
عزیزان را عزیزی او دهد او
مبادا آنکه او کَس را کند خوار
که خوار او شدن کاریست دشوار
بلند آن سر که او خواهد بلندش
نَژَند(2) آن دل که او خواهد نژندش
به سنگی بخشد آنسان اعتباری
که بر تاجش نشاند تاجداری(3)
به آن خاری که در صحرا فتاده
دوای درد بیماری نهاده
در نابستهی احسان گشادهست
به هرکس آنچه میبایست دادهست
خرد را گر نبخشد روشنایی
بماند تا ابد در تیره رایی
ارسال نظر در مورد این مقاله