سعیده موسویزاده
بچهی آدمی از مزرعه رد شد
بوتهها زیر سُم چکمهی او رفت و لگد شد
فلفل و گوجه لهیدند، چه بد شد
گوسفندی که در آن مزرعه مشغول چَرا بود
بچه را دید و سرش تا سر شب، مزرعهی چون و چرا بود
سعیده موسویزاده
بچهی آدمی از مزرعه رد شد
بوتهها زیر سُم چکمهی او رفت و لگد شد
فلفل و گوجه لهیدند، چه بد شد
گوسفندی که در آن مزرعه مشغول چَرا بود
بچه را دید و سرش تا سر شب، مزرعهی چون و چرا بود
ارسال نظر در مورد این مقاله