این یک نفر؛ شیخ مفید؛ دوست استوار

10.22081/hk.2018.22731

این یک نفر؛ شیخ مفید؛ دوست استوار


سیده‌اعظم سادات

 

تا سیاهی چادر را دید نیم‌خیز شد. چادری که نسیم ملایم بغداد آن را نوازش می‌داد. چشمش به سمت دو کودکی کشیده شد که دست‌های کوچک‌شان از زیر چادر به دست‌های مادر گره خورده بود. پسرهای زیبارو و خندانی که با کنجکاوی به شیخ و شاگردهایش نگاه می‌کردند که مشغول بحث و خواندن کتاب‌های‌شان بودند.

تصویر چه‌قدر برایش آشنا بود. بی‌اختیار تصویر رؤیایی که دیده بود دوباره از ذهنش گذشت. از لحظه‌ای که بیدار شده بود تا حالا بارها و بارها گفته بود: «من کجا و حضرت فاطمهB کجا؟... من کجا و درس دادن به امام حسنm و امام حسینm کجا؟...»

صدای بانو آرام بود؛ اما با لحنی محکم از زیر روبندش می‌گفت: «ای شیخ به این دو پسر فقه را بیاموز...»

حالا گویی حضور مهمان‌های ناخوانده در کلاس درس مسجد کرخ(1)، تعبیر خوابش را برایش آشکار کرده بود. شیخ با اشتیاق رو به بانو گفت: «شما که هستید؟ و این دو کودک؟»

زن آرام و شمرده پاسخ داد: «من فاطمه بنت ناصرم، از سلاله‌ی سادات(2) و این دو پسران من هستند؛ سید مرتضی و سید رضی.» شیخ با اشتیاق دست‌هایش را باز کرد و دو طفل به سمتش رفتند.

*****

نام اصلی شیخ مفید «محمد بن محمد نعمان» است. او در «عکبری» شهری بر کرانه‌ی شرقی رود دجله حدوداً در سال 336 ه.ق یعنی حدود هفت سال بعد از غیبت کبری به دنیا آمد. چون پدرش معلم بود، به او «ابن معلم» یعنی پسر معلم هم می‌گویند.

پدرش، او را در کودکی به بغداد آورد تا از کلاس‌های درس اساتید بزرگی استفاده کند. او شاگرد دانشمند بزرگی چون ابوعبدالله جعل بصری بود. در آن کلاس با این‌که افراد حاضر همه از بزرگان بودند، حضور شاگردی کم‌سن‌وسال جالب به نظر می‌آمد؛ اما محمد بن محمد هم خوب یاد می‌گرفت و هم خوب مناظره می‌کرد. در یکی از همین مجالس هم با استادش مناظره کرد و بعد از پیروزی او، استادش لقب «مفید» را به محمد داد.

شیخ مفید از کلاس درسِ بیش از هفتاد نفر از بزرگان دین استفاده کرد و از نظر علمی، فرهنگی و استادی در مناظره به جایی رسید که در علوم زمان خود دارای مهارت شد. آن‌قدر که در زمانی که انحرافات فکری و اخلاقی زیادی در جامعه حاکم بود و فرقه‌های گمراه از هر طرفی سر در می‌آوردند و ظاهر می‌شدند، شیخ مفید با ایمان قطعی و علم بالایی که داشت و البته قدرتی که در بیان و دفاع از دین داشت مناظره می‌کرد و با دلایلی جالب و علمی‌، حقیقت را برای همه آشکار می‌نمود. همین جلسات خیلی از گمراهان را به راه راست هدایت می‌کرد. خصوصاً در مناظره‌ای که با قاضی عبدالجبار معتزلی داشت وقتی که قاضی دیگر نتوانست پاسخی به شیخ بدهد از جایش بلند شد و شیخ مفید را به جای خود نشاند. بعد از این مناظره شیخ از سوی «عضدالدوله دیلمی»‌ که حاکم آن زمان بود مورد تشویق قرار گرفت؛ البته عضدالدوله با شیخ مفید ارتباط خوبی داشته و حتی در بعضی وقت‌ها به عیادت شیخ هم رفته است.

شیخ مفید در چهل‌سالگی ریاست شیعیان را در فقه، کلام و حدیث به عهده گرفت. او با کلاس‌های زیادی که برگزار می‌کرد، شاگردان باسواد و مشهوری را تربیت کرد. از جمله: «شیخ طوسی، نجاشی، سید مرتضی، سید رضی و...»

شیخ مفید حدود دویست کتاب و رساله در موضوعات مختلف نوشته است که هنوز با وجود گذشت این‌همه سال به عنوان بهترین منابع دینی استفاده می‌شود. از جمله کتب معروف شیخ مفید: الارشاد، اوائل المقالات، المقنعه، الأمالی و... است.

شیخ مفید در دوران زندگی پرافتخارش به خاطر حق‌جویی و بیان حقیقت بارها و بارها از سوی حاکمان ظالم وقت به جاهای مختلف تبعید شد و در درگیری‌های شیعه و سنی طرف میانه را می‌گرفت؛ اما لحظه‌ای از هدف خود، یعنی زنده نگه‌داشتن اسلام غافل نشد.

در زندگی پرافتخار شیخ مفید یکی از مسائلی که خیلی زیاد به چشم می‌خورد این است که ایشان مورد نظر خاص امام زمانk بودند و امام زمانk از طریق نامه با ایشان ارتباط داشتند که این نامه‌ها در تاریخ موجود است. حتی در جایی وقتی که شیخ مفید فتوایی را اشتباه بیان کرد، امام زمانk با فرستادن شخصی اشتباه شیخ را اصلاح کردند؛ اما شیخ وقتی فهمید که با دادن فتوای اشتباه باعث مرگ انسانی می‌شده و امام زمانk از این اتفاق بد جلوگیری کرده، دیگر فتوا نداد و حتی کلاس‌هایش را تعطیل کرد. در همین زمان نامه‌ای از طرف امام زمانk به شیخ رسید که: «بر شما لازم است فتوا بدهید و بر ما لازم است که شما را از خطا و اشتباه نگه ‌داریم.» و همین نامه باعث دل‌گرمی‌ بیش‌تر شیخ مفید شد. شیخ مفید بعد از گذشت 77 سال عمر پربرکت در شب جمعه سوم ماه رمضان در سال 413 قمری از دنیا رفت. جسم پاک ایشان بنا به دلایلی مدتی در خانه‌اش مدفون بود؛ اما با فراهم شدن شرایط، جسم پاک ایشان را به قبرستان قریش منتقل کردند و در حالی‌ که حدود هشتادهزار نفر برای تشییع جنازه آمده بودند، نماز میّت از سوی سید مرتضی خوانده شد. بعد از خواندن نماز، شیخ در پایین پای حضرت موسی بن جعفرm نزدیک استادش ابن‌قولویه به خاک سپرده شد.

در تاریخ نوشته شده که این ابیات را امام زمانk در سوگ شیخ مفید سروده‌اند: «صدای آن‌که خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردنِ تو روزی است که بر آل رسولj مصیبت بزرگی است.»

اگر در زیر خاک پنهان شده‌ای، حقیقت دانش و خداپرستی در تو اقامت گزیده است. قائم مهدی خوش‌حال می‌شد هرگاه تو از انواع علوم تدریس می‌کردی.»

پی‌نوشت‌ها:

1. مسجد کرخ: مسجدی که در منطقه‌ی کرخ، منطقه‌ای نزدیک بغداد ساخته شد و مرکز گسترش دینی و مذهبی بود. علمای شیعه این مسجد را مرکزی برای نفوذ تفکر شیعه قرار داده بودند.

2. فاطمه مادر سید مرتضی و سید رضی دختر حسین بن احمد بن ناصر اصم صاحب است که او فرزند علی بن حسن بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالبU می‌باشد.

او از بانوان مجلله و فاضله‌ی عصر خود بوده، شیخ مفید بسیار از او تجلیل می‌کرده و هرگاه بر او وارد می‌شد، به تمام  قامت به احترام او می‌ایستاد. لازم به ذکر است که کتاب «احکام النساء» را نیز برای او تألیف کرده است.

منابع:

اختصاص، شیخ مفید.

المقنعة، شیخ مفید، کنگره‌ی جهانی هزاره‌ی شیخ مفید، 1413ق.

مفاخر اسلام (ج3)، علی دوانی.

مفیدنامه (1 و 2)، جمعی از نویسندگان، کنگره‌ی جهانی هزاره‌ی شیخ مفید، 1413ق.

 

فهرست مطالب

CAPTCHA Image