رابطهی دختر با پسر؛ خوب یا بد؟
مهدیس حسینی
کارشناس روانشناسی بالینی
این روزها، تب داغ داشتن دوستی از جنس مخالف، واگیردار شده است. دوستان و همسالان جوری رفتار میکنند که اگر چنین دوستی نداشته باشی، چهقدر از دنیا عقب افتادهای! کمکم این حس بهت دست میدهد که چیزی از بقیه کمتر داری و شاید یک جای کارت ایراد دارد! ناگهان به تکاپو میافتی و به خودت میگویی باید از یک جایی شروع کنی؛ پس قدم در راهی میگذاری که به آن میگویند: پیدا کردن دوست اجتماعی.
در میان روابط انسانی، نیاز به ارتباط با جنس مخالف هم در مقطعی از زمان وارد زندگی انسان میشود و آن درست زمانی است که دختر و پسر تصمیم میگیرند تا همسرِ آیندهی خود را انتخاب کنند و در این بین، شناخت از یکدیگر در قالب اصولی صورت میگیرد. فراموش نکنید که این ارتباطات به خاطر تشکیل خانواده و بقای نسل است که باید در چهارچوب اصولی اخلاقی و شرعی قرار بگیرد.
گاهی اوقات علاقه به جنس مخالف و نیاز به ارتباط با او، از چهارچوب هنجارهای اجتماعی و دینی خارج میشود و به سمت گناه کشیده میشود که این امر کاملاً غیراخلاقی است.
دوستی از جنس مخالف یعنی چه؟
طبق قواعد کلی بر روابط میان افراد، نمیتوان هر ارتباطی را دوست دختر و پسر نامید. دوستیِ دختر و پسر ارتباطی است که بین دو جنس مخالف رخ میدهد و در این ارتباط، محبت، صمیمیت، عشق و علاقهی قلبی از جایگاه ویژهای برخوردار است و از این رو ارتباط بین دو کودک، ارتباطات تحصیلی یا ارتباط بین معلم و شاگرد و مانند آن، که در پی هدف خاصی است، نمیتواند شامل روابط دوستی میان دختر و پسر باشد.
اما انگیزههای برقراری ارتباط با جنس مخالف
1. قول ازدواج: یکی از بهانههای ارتباط بین دختر و پسر، دادن قول ازدواج از سوی پسر است و معمولاً با این وعدهها، پسران با دختران ارتباط پیدا میکنند. در واقع یک دختر و پسر با طرح مسئلهی ازدواج با یکدیگر دوستی برقرار میکنند و در این بین سعی میکنند تا نیازهای عاطفی یکدیگر را برآورده کنند؛ اما در واقع این وعدهها در حد خیال باقی میماند و جامهی عمل پوشیده نمیشود. عموماً خانوادهها چنین افرادی را در حد لازم پخته و شایسته برای ازدواج نمیدانند؛ و اگر پیشنهاد ازدواج از سوی پسر مطرح شده باشد، با مخالفت خانوادهاش روبهرو میشود و حتی اگر به خواستگاری برود، خانوادهی دختر چنین ازدواجی را نمیپسندد. در نهایت فکر ازدواج در بین دختران و پسران، تنها برای رهایی از اضطرابی است که در نتیجهی عمل برخلاف هنجارهای خانواده و جامعه صورت گرفته است.
2. توهم قدرت و جاذبه: یکی از انگیزههای دوستی با جنس مخالف این است که پسران، داشتن دوستِ دختر را نوعی قدرت اجتماعی برای خود تصور میکنند و دختران نیز داشتن یک دوستِ پسر را جاذبهی اجتماعی و فردی به حساب میآورند؛ اما طولی نمیکشد که متوجه میشوند هزینهی گزافی برای این قدرتنمایی و جاذبه پرداختهاند؛ در نتیجه، دوستیها به پایان میرسد و حسرتِ از دست دادن شرافت و ارزشمندی خویش، دنیایی از تعارض را در درون دختر و پسر باقی میگذارد.
3. کسب مهرطلبی: دختران و پسرانی که مورد بیمحبتی خانواده قرار گرفتهاند، از وضعیت روانی و اجتماعی خویش ناراضی هستند و در این مورد خود را سرگردان میبینند، از طریق برقراری روابط پنهان با جنس مخالف، به دنبال یافتن شرایطی هستند که زمینه را برای جبران کمبودهای عاطفی آنها مهیا کند؛ اما این اطمینان خاطر که دختران و پسران در اینگونه دوستیها در پی جستوجوی آن هستند، هیچگاه به واقعیت تبدیل نخواهد شد؛ چون روابط آنها پنهانی و به دور از چشم خانواده صورت پذیرفته است.
اما دوستی با جنس مخالف؛ خوب یا بد؟
این سؤال را باید اینگونه مطرح کنیم که کدام رابطه خوب و مفید است و برعکس؛ کدام رابطه ما را از هدف اصلی دور میسازد؟
هر ارتباط سالمی میتواند سازنده باشد، در صورتی که حد و حریمی برای آن قائل باشیم و تعریفی از آن کنیم که در آن، منطق بر احساسات غلبه کند.
دختران و پسران در سنین نوجوانی بدون طرح و برنامهی خاصی با یکدیگر آشنا و دوست میشوند. متأسفانه این روزها حضور فناوریهای جدیدی مثل تلفن همراه و اینترنت موجب شده است تا دختر و پسر بتوانند با یک پیامک و یا چت کردن با هم آشنا شوند و قرار ملاقات بگذارند، و چون بدون شناخت لازم از یکدیگر هستند و آیندهنگری ندارند، چه بسا دچار مشکلاتی نیز بشوند!
فراموش نکنید که در روابط با جنس مخالف باید واقعبین باشید؛ هم جنبههای مثبت را ببینید و هم منفی را. گاهی اوقات میشنوم که نوجوانان میگویند: در دنیای امروزی، دختر و پسر معنایی ندارد و وقتی من میخواهم با کسی دوست شوم، هیچ فرقی نمیکند که دختر است یا پسر؛ اما من به شما میگویم که اینگونه نیست. در این رابطهها، بیشتر از آنکه عقل و منطق دخیل باشد، شور و هیجان موج میزند و همین امر باعث میشود تا این رابطهها به شکل درستی ادامه پیدا نکند؛ چراکه هدفمند نیست.
در این روابط، چون دخترها عاطفی و احساسیتر هستند، وقتی با شکست مواجه میشوند، بیشتر صدمه میبینند. گاهی اوقات وجود چنین پیشینههایی در گذشتهی یک دختر، شرایط بسیار منفی را در زمان ازدواجش به وجود میآورد؛ پسرها هم به همین نوع. اکثر دختران در اینگونه رابطهها، جز سرزنش خود کاری نمیکنند. دختر و پسر احساس میکنند که روح لطیفشان را در یک سری روابط تیره کردهاند؛ پس دچار سرخوردگی میشوند و اینجاست که این جمله: «چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی» در موردشان مصداق پیدا میکند.
متأسفانه بیشتر دختران تصور میکنند که اینگونه دوستیها به ازدواج ختم میشود! آنها در این روابط، به دنبال عشق آرمانی و رمانتیک هستند. آنها این عشق را آسمانی و پاک میدانند و خیانت در آن گناهی است نابخشودنی؛ حال آنکه اکثر پسران در جستوجوی لذتهای غریزی با وعدههای فریبنده و دروغین، دختران جوان را تسلیم خواستههای خود میکنند و در پایان با تسلیم نشدن پسر برای ازدواج، دختر جوان دچار آسیب روانی میشود، احساس افسردگی و پوچی میکند و در انتها آن عشق پاک رویِ دیگر خودش را نشان میدهد! دخترانی که در پی اینگونه روابط هستند، معمولاً به جرم آلودگی به این روابط، شرایط یک ازدواج پاک را از دست میدهند. اینگونه روابط حتی در ازدواج پسران نیز تأخیر ایجاد میکند.
متأسفانه در فرهنگ ما، آسیبهای اجتماعی و روانی چنین روابط و دوستیهایی متوجه دختران است. دختری که چنین دوستی را تجربه میکند تا پایان عمر، شأن و حرمتش را از دیدگاه خانواده و جامعه از دست داده است.
دوستیهای خیابانی، بیشتر یک پیوند غریزی است که اگر به ازدواج هم منتهی شود، هیچگونه پشتوانهی عشق و محبتی ندارد و چنین ازدواجی دوام پیدا نمیکند.
در چنین دوستیهایی، فرصت شناخت صحیح یکدیگر به وجود نمیآید؛ زیرا دو نفر نمیتوانند به صورت آگاهانه و عاقلانه یکدیگر را بشناسند و انتخاب کنند. بدترین آسیبی که میتواند چنین رابطههایی بر پیکرهی افکار دختر و پسر بزند این است که بعد از ازدواج به یکدیگر اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطهی دیگر را میدهند.
ارسال نظر در مورد این مقاله