انقلاب گل - برف بهمن – سرزمین - تقویم

10.22081/hk.2018.22726

انقلاب گل - برف بهمن – سرزمین - تقویم


 

انقلاب گل

منیره هاشمی

پدرم در جوانی‌اش دیده

روزهای قشنگ بهمن را

خاطراتش دوباره با شادی

می‌برد توی کوچه‌ها من را

 

با پدر می‌شویم یک قطره

قاطی رودخانه‌ی مردم

روز و شب می‌شویم با شادی

توی امواج مهربانی گُم

 

کوچه‌های بلند پیروزی

مردمانی که تشنه‌ی‌ ‌‌شورند

خاطراتی که زنده و سبزند

نه قدیمی، نه کهنه و دورند

 

پدرم مثل دیگران بوده

شاهد انقلاب گل... روزی

او خودش بوده مثل مردم شهر

قسمتی از بهار پیروزی

 

 

 

 

 

 

 تقویم

زهرا داوری

ابر بودیم، ابر باران‌زا

گرم‌مان کرد، آفتاب بهار

چکه چکه به خاک باریدیم

بر سر غنچه، بر سر خس و خار

 

قطره قطره به هم که پیوستیم

رودها پُر شد از ترانه‌ی ما

دست در دست هم روانه شدیم

همگی پرخروش تا دریا

 

غرق شد در شکوه آبی‌مان

ذّره ذّره وجود هر دشمن

من و تو ما شدیم در آن روز

توی تقویم تازه‌ی میهن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سرزمین

طیبه رضوانی

ریشه‌های من

در میان خاکت آرمیده‌اند

شاخه‌های تازه‌ام

از میان دست‌های مادرانه‌ات

تا به آسمان رسیده‌اند

از تو ارث برده‌ام

این همه غرور را

قصه‌ی حماسه‌های دور را

قصه‌ی یکی که بود

قصه‌ی یکی که هست

قصه‌ی یکی که هم‌چنان

مهربان

ایستاده است

 

برف بهمن

جعفر مقیمیان

میهنم

داغ پشت داغ بود

دود پشت دود بود

صورتش چه سرد

صورتش کبود بود

آفتاب

آمد و

برفِ بهمن آب شد

میهنم

بوی خون گرفته بود

انقلاب شد

 

 

 

 

فهرست مطالب

CAPTCHA Image