احساس تازه‌ی زاغ / زبان موج‌ها / آسمان / صندلی چرخ‌دار / درخت

10.22081/hk.2017.22707

احساس تازه‌ی زاغ / زبان موج‌ها / آسمان / صندلی چرخ‌دار / درخت


احساس تازه‌ی زاغ

نوشین نوری

یک کوچه باغ خالی

از سبزی و جوانه

یک زاغ شاد و شیطان

با یک بغل ترانه

 

صد برگ زرد و قرمز

دائم مسافر باد

لبخند می‌فروشند

این برگ‌های آزاد

 

در دست هر درختی

یک مشت پرتقال است

در نوک بسته‌ی زاغ

صد دانه شعر کال است

 

آهسته می‌شود رد

باد از میان این باغ

از جنس پرتقال است

احساس تازه‌ی زاغ!

 

زبان موج‌ها

مهدی مردانی

لبِ نمناک ساحل را

هزاران بار می‌بوسی

که خاک میهن خود را

تو با این کار می‌بوسی

 

تو طوفان می‌کنی گاهی

برای حفظ این خانه

سرت را سخت می‌کوبی

به کشتی‌های بیگانه

 

به گوشِ گوش‌ماهی‌ها

غزل خوانده صدای تو

همیشه فارسی بوده

زبان موج‌های تو

 

خلیج مهربانی‌ها!

غرورت، آرزوی ما

تو آبی آب، اما نه

تو هستی آبروی ما

 

آسمان

عاطفه جوشقانیان

آسمان

دست‌های خویش را

می‌دهد تکان

نقل‌ها

دانه دانه می‌چکد

روی دامن زمین

و زمین

با لباس تورتوری‌اش عروس می‌شود

همین!

 

 

 

صندلی چرخ‌دار

منیره هاشمی

پای او

صندلی چرخ‌دار کهنه‌ای‌ست که

کند راه می‌رود

خواب دیده‌ام بدون صندلی

تند و تند سمت ماه می‌رود

کاش پای محکمی برای فوتبال داشت

کاش او به جای صندلی چرخ‌دار

بال داشت

دوستم همیشه روی صندلی‌ست

لحظه‌ای که می‌دوم

راه می‌روم

به فکر چیست؟

درخت

نگاه کن

درخت

همیشه سبز می‌شود

و خنده می‌کند

به کوه و رود و دشت و سبزه‌زار

نگاه کن

پرنده می‌پرد

و روی شاخه، لانه می‌خرد

تو از پرنده و درخت

سبز و مهربان‌تری

نگاه کن!

مگر تو از پرنده‌ها و باغ کم‌تری؟

فاطمه عمادی‌پور

 

 

 

 

فهرست مطالب

CAPTCHA Image