کودک دوست‌دار محیط زیست

10.22081/hk.2017.22698

کودک دوست‌دار محیط زیست


سیدسعید هاشمی

 

معلم‌مان می‌گوید باید خیلی محیط زیست را دوست داشته باشیم. من محیط زیست را خیلی دوست ندارم. محیط مربع و مستطیل را دوست دارم؛ چون خیلی راحت است و من می‌توانم حل کنم.

پدرم می‌گوید: «دانشمند، محیط زیست یعنی کوچه، خیابان، جنگل، بیابان و...»

پدرم همیشه مرا تشویق می‌کند و با کلمه‌های مهمی مثل «دانشمند» یا «عقل کل» صدایم می‌زند. من خیلی خوش‌حال می‌شوم. می‌گویم: «بابا، ولی داداشی می‌گوید زیست خیلی سخت است و من نمی‌توانم نمره بیاورم؛ یعنی از کوچه و خیابان نمی‌تواند نمره بیاورد؟»

پدر با حرص می‌گوید: «وقتی این سؤال‌ها را می‌پرسی انگار تف می‌اندازی توی صورت من.»

کمی عقب می‌روم و دستم را می‌گیرم جلوی دهانم و می‌گویم: «ببخشید بابا! نمی‌خواستم تف‌هایم بپاشد به صورت شما. دست خودم نیست.»

پدرم سقف را نگاه می‌کند، آهی می‌کشد و می‌گوید: «خاک بر سر من!» و ادامه می‌دهد: «ببین دانشمند نفهم، محیط زیست یعنی محیط و جایی که انسان‌ها در آن زندگی می‌کنند. مثل خانه، مثل کوچه، مثل خیابان، و باید همیشه این محیط را تمیز نگه داشت.»

احساس می‌کنم پدر به خاطر این‌که از دهانم تف پاشیده به صورتش عصبانی است، ولی هر چه‌قدر هم که عصبانی باشد نباید بگوید «نفهم». نفهم یک کلمه‌ی بی‌ادبانه است. دوباره کمی می‌روم عقب‌تر. پدر داد می‌زند: «حالا فهمیدی دانشمند؟»

می‌گویم: «آره بابا.»

پدر می‌گوید: «و تو هم باید سعی کنی که در تمیزیِ محیط زیست تلاش کنی. حالا چرا این‌قدر عقب ایستادی؟» داد می‌زنم: «چون می‌خواهم تف‌هایم به صورت شما نپاشد.»

پدر دوباره سقف را نگاه می‌کند و می‌گوید: «خاک بر سر من!»

مامان وقتی از خرید برمی‌گردد دوتا چیپس هم خریده. چهارنفری می‌افتیم به جان چیپس‌ها. وقتی تمام می‌شود من شروع می‌کنم به لیس زدن پاکت چیپس‌ها. پدرم می‌گوید: «اَه... اَه... چرا کثافت‌کاری می‌کنی؟»

می‌گویم: «می‌خواهم حسابی این پاکت‌ها را تمیز کنم که وقتی از پنجره آن‌ها را پرت می‌کنم بیرون، تکه‌چیپس‌ها روی زمین نریزد و محیط زیست را کثیف نکند.»

داداش می‌خندد و بابا سقف را نگاه می‌کند و می‌گوید: «یعنی خاک بر سر من با این پسر تربیت کردنم!»

و داد می‌زند سر من: «باید اون رو بیندازی توی کیسه‌ی زباله، نه توی کوچه.»

از این‌که بابا داد می‌زند ناراحت می‌شوم؛ ولی تقصیر من نیست. توی کوچه و خیابان بیش‌تر مردم پوست چیپس و پفک‌شان را می‌اندازند زمین. تازه امروز توی مدرسه، سرایدار مدرسه یادمان داد که چه‌طوری پوست چیپس و پفک را بیندازیم زمین و با پا بترکانیم.

البته مامان می‌گوید: «افراد باهوش همه‌ی‌شان همین‌طوری هستند. تو نباید از دست بابا ناراحت بشی.»

فکر می‌کنم چون من خیلی سؤال‌های علمی و سخت از پدرم می‌پرسم عصبانی می‌شود؛ ولی مطمئنم پدرم به داشتن پسر باهوشی مثل من افتخار می‌کند.

 

فهرست مطالب

CAPTCHA Image