ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینهی شکستهدلان
گرچه من سر به سر گنه کردم
نامهی خویش را سیه کردم
با وجود گناهکاریها
از تو دارم امیدواریها
تو کریمی و بینوای تواَم
پادشاهی و من گدای تواَم
چون به خاک اوفتم به صد خواری
تو ز خاکم به لطف برداری
عاقبت بگسلد چو بند از بند
بند بند مرا به خود پیوند
قسمتی از مثنوی «شاه و درویش»، سرودهی هلالی جغتایی، شاعر قرن نهم هجری
ارسال نظر در مورد این مقاله