خجالت ساحل / سمسار (ص 28)

10.22081/hk.2017.22656

خجالت ساحل / سمسار (ص 28)


خجالت ساحل

سمیه سلیمی

شهرداری برای خیابان‌کشی دیواری کوتاه‌تر از باغ‌ها ندید.

زمین بوی عرق گرفته است. چند وقتی است که زیر دوش باران حمام نکرده است.

ساحل به خاطر زباله‌هایش از دریا خجالت می‌کشد.

با تولد هر سررسید، عمر یک درخت به سر رسید.

ارّه‌برقی‌ها، جنگل را کچل می‌کنند.

چند وقتی است که پروانه با گل درباره‌ی ریزگردها صحبت می‌کند.

برای اندازه‌گیری محیط زیست به فرمول‌های ریاضی نیازی نیست.

زباله‌های خشک به زباله‌های تر، وسواس دارند.

کیسه‌های پلاستیکی از بازیچه بودن در دست باد خسته‌اند.

آب را گل‌آلود کرد؛ چون می‌خواست ماهی بگیرد!

 


 

 

سمسار

 

عباس عرفانی‌مهر

 

یخچال قدیمی: «آهای می‌خوای چی‌کار کنی؟»

 سمسار: «می‌خوام تیکه تیکه‌ات کنم. سیماتو قطع کنم. روده‌هاتو دربیارم. گازتو ول کنم؟»

 

- نامرد، هر کار می‌کنی بکن، ولی گازمو ول نکن! گاز من خونه‌خراب‌کنه!

 - اون خونه‌هایی که خراب کردی توی کدوم شهرا بودن؟

 

- منظورم لایه‌ی اُزُنه! گاز من می‌تونه لایه‌ی اُزن رو سوراخ کنه.

 - بذار سوراخ کنه! زندگی ما که آبکشه، اینم روش.

 

- نگو این حرفو، سوراخ بشه به درد نمی‌خوره!

 -خب حالا می‌گی چه گِلی به سرم بزنم؟

 

- خب اگه لایه‌ی اُزُن سوراخ شه، گرمای زمین زیاد می‌شه. یخ‌های قطبی آب می‌شن! سرطان پوست زیاد می‌شه...!

 - باشه، زنگ می‌زنم به متخصص، گازت مال اون باشه. این لحظات آخر وصیتی نداری؟

 

- آرزوم اینه که به من یه فرصت کوچولو بدی! من می‌تونم کتاب‌خونه‌ات باشم.

 - بابا من کتابم کجا بود؟ ولی بد نگفتی، از این به بعد کمدم باش. تازه، لامپ هم داری! پس تولد شغل جدیدت مبارک...

 

فهرست مطالب

 

CAPTCHA Image