غار (ص 32)

10.22081/hk.2017.22574

فاطمه بختیاری

□ آدم‌ها غار را کشف کردند، حیوانات به هم تسلیت گفتند.

□ غار کشف شد، چشمه‌ها از غصه، جان دادند.

□ آدم‌ها غار را کشف کردند، خفاش‌ها راه خانه‌ی‌شان را گم کردند.

□ آدم‌ها غارنشین شدند، رنگ آرامش غارها سیاه شد.

□ دیوار غار، پر از یادگاری آدم‌ها شد، غار از درد نخوابید.

□ چشم‌های غار برای دیدن دوباره‌ی خفاش‌ها سفید شد.

□ تن غارها همیشه از آتش آدم‌ها، سیاه و کبود است.

□ غار، زباله‌دان خُنک آدم‌هاست.

□ آدم‌ها مهمان ناخوانده‌ی غار شدند، غار از مهمان‌داری زیاد مُرد.

□ خفاش‌ها برای رفت‌وآمد به غار باید از آدم‌ها اجازه بگیرند.

□ از وقتی آدم‌ها آمده‌اند، قندیل‌های یخ، دل غار را خُنک نمی‌کنند.

□ هر روز غار، حسرت تنهایی‌اش را با غذا خوردن آدم‌ها می‌خورد.

 

فهرست مطالب

CAPTCHA Image