فاطمه بختیاری
□ آدمها غار را کشف کردند، حیوانات به هم تسلیت گفتند.
□ غار کشف شد، چشمهها از غصه، جان دادند.
□ آدمها غار را کشف کردند، خفاشها راه خانهیشان را گم کردند.
□ آدمها غارنشین شدند، رنگ آرامش غارها سیاه شد.
□ دیوار غار، پر از یادگاری آدمها شد، غار از درد نخوابید.
□ چشمهای غار برای دیدن دوبارهی خفاشها سفید شد.
□ تن غارها همیشه از آتش آدمها، سیاه و کبود است.
□ غار، زبالهدان خُنک آدمهاست.
□ آدمها مهمان ناخواندهی غار شدند، غار از مهمانداری زیاد مُرد.
□ خفاشها برای رفتوآمد به غار باید از آدمها اجازه بگیرند.
□ از وقتی آدمها آمدهاند، قندیلهای یخ، دل غار را خُنک نمیکنند.
□ هر روز غار، حسرت تنهاییاش را با غذا خوردن آدمها میخورد.
ارسال نظر در مورد این مقاله