تفکیک گربه‌ای (ص 30)

10.22081/hk.2017.22572

تفکیک گربه‌ای (ص 30)


هاجر زمانی

آدم‌ها بهش می‌گویند سطل آشغال یا زباله. بعضی‌های‌شان هم می‌گویند سلت آشغالی! ولی به نظر من باید بهش بگویند سطل اسرار یا حتی سطل جادویی! چون وقتی شیرجه می‌زنی آن تو، معلوم نیست چی پیدا می‌کنی! البته از آن دفعه که شیرجه زدم و کمرم خورد به یک بطری شیشه‌ای بزرگ و پنجول‌هایم فرو رفت توی لب باز یک قوطی کنسرو، از آن به بعد سعی کردم با احتیاط بیش‌تری شیرجه بزنم، ولی لذّتی که در شیرجه زدن هست، توی هیچ کار دیگری نیست!

من نمی‌دانم این همه توی تلویزیون می‌گویند، به در و دیوار زده‌اند که آدم‌های حسابی! زباله‌های‌تان را تفکیک کنید و همه را کله‌ی هم نریزید، چرا کسی گوش نمی‌کند؟ ولی خب! زباله‌های تفکیک‌نشده خیلی نوستالژیک‌اند! من را یاد خاطرات بچگی‌ام با مادرپیشی می‌اندازند. آن روز که من یک عروسک پارچه‌ای بدون دست پیدا کردم و خواستم باهاش بازی کنم که خواهر و برادرهام ریختند سرم و این بکش، آن بکش. آخرش هم این‌قدر توی سروکله‌ی هم زدیم که مادرپیشی آمد و با یک میوی پراقتدار همه‌ی‌مان را سر جای‌مان نشاند! یا آن بار که یک ماشین پلیس پیدا کردم، رویش سوار شدم و قان قان کردم. بعد افتادم توی سراشیبی و دیگر از قان و قون افتادم و فقط معوهای ترسیده کشیدم و آخرش هم پرت شدم توی جوی فاضلاب! همه‌ی این‌ها را گفتم تا بدانید که هیچ چیز بی‌ارزشی توی دنیا وجود ندارد، حتی آشغال‌های بوگندو!

من اگر توی دنیای آدم‌ها دستم به جایی بند بود، زباله‌ها را تفکیک گربه‌ای می‌کردم. چه‌طور؟ زباله‌ها به دو قسمت تقسیم می‌شدند، آن‌هایی که گربه‌ها می‌توانند بخورند، آن‌هایی که گربه‌ها نمی‌توانند بخورند! به همین سادگی و خوش‌مزگی!

 

فهرست مطالب

CAPTCHA Image