مترجم: سیدشهاب الدین مدرسی
چند سال قبل، مجلهی نشنال جغرافی مقالهای را منتشر کرد که در آن لطف خداوند به تصویر کشیده شده بود.
بعد از آتشسوزی جنگلها در پارک بینالمللی یلواستون آمریکا، جنگلبانها تصمیم گرفتند برای ارزیابی میزان خسارت ناشی از آتشسوزی پیاده از کوه بالا بروند.
در بالای کوه یکی از جنگلبانها پرندهای دید که مانند مجسمه در کنار تنهی درختی روی زمین فرود آمده و در میان خاکسترها خشک شده بود.
جنگلبان با دیدن این صحنهی غمانگیز ناراحت شد. با تکهچوبی که در دست داشت، به پرنده ضربهای زد و او را جابهجا کرد. وقتی که به پرندهی مُرده ضربه زد، ناگهان سه جوجهی کوچک به سرعت از زیر بالهای مادر مردهیشان بیرون دویدند.
مادر عاشق، با هوشیاری و آگاهی از فاجعهای که در شرف وقوع بود، فرزندانش را به سمت تنهی درخت برده و آنها را زیر بالهای خود مخفی کرده بود. مادر به طور غریزی از دود سمی منتشرشده متوجه وقوع این فاجعه شده بود.
وقتی شعلههای آتش به او رسیده و گرما بدن کوچک او را لمس کرده بود، مادر، محکم و استوار در جایش ثابت باقی مانده بود. او ترجیح میداد خودش آسیب ببیند؛ اما فرزندانش زیر پوشش بالهایش زنده بمانند.
ارسال نظر در مورد این مقاله