آب چشمه (ص 18)

10.22081/hk.2017.22519

آب چشمه (ص 18)


 

خوجه مراد قوچ مرادف 

 مترجم: عبدالصالح پاک

 

نپس آقا، از روستای کنار کوهستان، چند روزی به شهر آمده و چون از راه دوری آمده بود، برای رفع خستگی‌اش، یک قوری چای سبز تلخ جلوی او گذاشتند. نپس آقا کمی از کاسه‌ی چای را نوشید و گفت: «کاش می‌توانستید از آب چشمه چای درست کنید! آب چشمه مثل عسل شیرین است.»

باتیر که به پدربزرگش تکیه داده بود، از او پرسید: «آب چشمه کجا پیدا می‌شود؟»

 

 پدربزرگ گفت: «آب چشمه در روستایی که ما زندگی می‌کنیم، فراوان است. هر کس از آن آب بخورد، عمرش هم طولانی می‌شود.»

باتیر دوباره پرسید: «هر کس از آب آن چشمه بنوشد، زورش هم بیش‌تر می‌شود؟»

پدربزرگ با مهربانی دستی روی سر او کشید و گفت: «البته که پرزور می‌شود. به خاطر همین هم، در روستای ما، پهلوانان زیادی زندگی می‌کنند.»

 

بعد، به پدرِ باتیر اشاره کرد.

ـ همین پدر تو همیشه یکی از پهلوانان روستا بود.

باتیر کمی فکر کرد و با خوش‌حالی گفت: «تابستان وقتی مدارس تعطیل شود، برای گردش چند روزی، به روستای شما می‌آیم.»

 

مدارس که تعطیل شد، باتیر برای رفتن به روستا بی‌تابی می‌کرد. تا این‌که یک روز پدرش او را به روستا برد.

 

پدربزرگ او را به کنار چشمه برد. آب چشمه غل‌غل‌کنان از دل کوه بیرون می‌آمد. پدربزرگ رو به باتیر گفت: «این هم آب چشمه. هرچه‌قدر دلت می‌خواهد از آن بنوش!»

 

باتیر گفت: «برای خوردن آب چشمه لیوان لازم نیست؟»

 

پدربزرگ گفت: «نه! آب چشمه را باید با پنجه‌ی دست بخوری.»

 

بعد نپس آقا، لبه‌ی چشمه نشست و با کف دستش شروع به خوردن آب کرد. وقتی سیراب شد، از جایش بلند شد و گفت: «این‌طوری!»

 

باتیر خیلی زود یاد گرفت چه‌طوری با کف دست‌هایش، از آب چشمه بنوشد.

 

مدتی بعد یک روز باتیر رو به پدربزرگش گفت: «پدربزرگ! من باید هرچه زودتر به شهر خودمان برگردم.»

 

پدربزرگ با تعجب گفت: «چرا پسرم؟ هنوز خیلی به باز شدن مدرسه باقی مانده است. مدتی دیگر همین جا بمان!»

 

باتیر گفت: «نه پدربزرگ! من باید هرچه زودتر به شهرمان برگردم.»

 

پدربزرگ وقتی اصرار باتیر را دید، پرسید: «پسرم چی شده، چرا برای رفتن عجله می‌کنی؟»

 

باتیر گفت: «قبل از این‌که به روستا بیایم، با «مردان» کُشتی گرفتم و او مرا شکست داد. حالا که من از آب چشمه نوشیدم و قوی شدم، می‌خواهم به شهر برگردم و با او، یک بار دیگر کُشتی بگیرم.»

 

 

 

 

فهرست مطالب

CAPTCHA Image