الهی پرده ی پندار بگشای
درِ گنجینه ی اسرار بگشای
ز ما نفس بد ما را جدا کن
دل بیگانه با خویش آشنا کن
نهفتی از سخن صد گنج در من
درِ گنج سخن بگشای بر من
به لطفت شربتی در کام ما ریز
ز جامت جرعه ای در جام ما ریز
نسیمی از گلستان خودم بخش
چراغی از شبستان خودم بخش
قسمتی از منظومه ی «جمشید و خورشید»
سروده ی سلمان ساوجی، شاعر قرن هشتم هجری قمری
ارسال نظر در مورد این مقاله