سه‌گانی‌ها (ص 38 و 39)

سه‌گانی‌ها (ص 38 و 39)


سه‌گانی‌ها

الهه تاجیک‌زاده آریایی

1

زیر سقف خانه‌ی‌مان،

کوچ می‌کنم از این‌طرف به آن‌طرف؛

من وَ دفترم شبیه یک پرنده‌ی مهاجریم...

2

در مسیرِ آبیِ خلیج،

خوب می‌شود،

حال و روزِ رودهای گیج...

3

هر شب عزادار است و می‌پوشد سیاهی!

این قصّه‌ی پرغصّه‌ی دریاست:

قلّاب و ماهی‌گیر و ماهی...

4

پرواز کن قوی سبکبال.

آوازهایی تازه سر کن؛

خواب و خیال باد را آشفته‌تر کن...

5

در خود فرو رفتند صیّادان،

اما بسی دیر است؛

تالاب بی‌پرواز مرغان مهاجر سخت دل‌گیر است...

6

جاده می‌رود.

بادهای هرزه ‌های و هوی می‌کنند.

قاصدک پیاده می‌رود...

7

جاده با شتاب می‌رود.

بر تنش لباسِ آبیِ سراب؛

زیر تیغ آفتاب...

8

چرخی زد و خندید.

در بازوان بادها رقصید.

برگی که از پاییز می‌ترسید...

9

بر باد می‌رود،

هر برگ این چنار؛

با اشهدِ بهار...

10

سرمست،

خندید؛

تا آینه لبخند تو را دید...

11

فراری شد تبِ سرد،

تمام دشت‌ها آبستن گل؛

بهارا زود برگرد.

12

اگرچه خسته‌ای... شکسته‌ای...

دل به آب‌های بی‌کران بزن؛

ماهیِ قشنگ شعرهای من!

13

مثل پیچکی ظریف

حلقه می‌زنم به شانه‌های خسته‌ی پدر

بوسه می‌زنم به دست‌های پینه‌بسته‌ی پدر...

14

شب که آفتاب

روی چهره‌اش نقاب می‌کشد،

دخترش ستاره روی بوم شب شهاب می‌کشد...

CAPTCHA Image