جدول (ص 26)، صداهای مسافر (ص 27)

جدول (ص 26)، صداهای مسافر (ص 27)


جدول

طراح: حسین کریمشاهی‌بیدگلی

افقی:

1. سوره‌ی 111 قرآن کریم- عدد نُه در عربی.

2. می‌گویند حبیب خداست- تاوان و جریمه.

3. «تنها» در زبان انگلیسی- تعجب خانم‌ها- قرآن کریم از گفتن حتی این کلمه به پدر و مادر نهی کرده است- پیشینه و سابقه در کاری.

4. زمان و هنگام- عملی روی مجروح انجام دادن- کمان‌گیر باستانی.

5. به من و به او- چادر به‌هم‌ریخته- از آن طرف بیماری سگی است- رئیس اعداد.

6. لیالی- قاتل درخت- نام گُل است و دختران.

7. پُل معروف در اصفهان.

8. رها و آزاد- پایتخت ایتالیا.

9. کتابی از مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای.

10. فصل سرسبزی- کار برای غیرخدا- با شیره می‌خورد.

11. چه کسی؟- جمع رفیق- آقای گل جهان فوتبال که یک ایرانی است- فلز رسانا.

12. توضیح درباره‌ی چیزی- اصطلاحاً به خودروی کهنه می‌گویند- صبح زمین.

13. جاده‌ی همواره و شن‌ریزی‌شده- حرف قلابی انگلیسی علامت مفعول- سلامتی می‌آورد.

14. مشهور و پرآوازه- کسی که مشورت می‌دهد.

15. گیاه پرشاخ‌و‌برگ بدون تنه– آرامگاه مولوی در آن‌جاست.

عمودی

1. بیرون رفتن توپ از زمین ورزش – جاذبه.

2. دارای نقش و نگار- خارج و مقابل درون.

3. فرصت انجام کاری- حرف همراهی- صدای ناله - با «کتاب» داستان‌های مالی دارد!

4. زهرآگین- عددی پنج‌رقمی- اراده‌ی قوی.

5. «بله‌ی» روسی – زیر پای راننده است- عمق- حرف تعجب.

6. خوراک ضبط صوت- خورشید- صفت خدواند به معنی بسیار چیره و غالب.

7. نویسنده‌ی فرانسوی برنده‌ی جایره نوبل ادبیات در سال 1921

8. میوه- حرف ندا

9. درجه‌ای در نیروی دریایی.

10. نام خدا به معنی بسیار بخشنده- کشوری که مورد حمله‌ی عربستان سعودی قرار گرفت- از اقیانوس‌ها.

11. خیس و آب‌دار- نسخ‌کننده- معادل فارسی واکسن- چادر روز.

12. قسمتی از پا- پشتیبانی و حمایت- 365 روز.

13. از روی اختیار و مقابله سهواً- میزان عمر آدمی- آخرین حرف انگلیسی- گِلِ خشک‌شده.

14. ممارست- راننده‌ها چنین جاده‌ای دوست دارند.

15. زیرانداز نرم قسمت و نصیب از یک چیز.

 

 

 

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

5

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

6

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

7

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

8

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

9

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

10

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

11

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

12

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

13

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

14

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

15

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 ================

صداهای مسافر

سعادت‌سادات جوهری

(1)

گوش کن. صداها را می‌شنوی؟صداهایی را که خاطره می‌شوند و بعد عکس‌شان در قابِ سفید دلت جا خوش می‌کنند؛ صداهایی که رنگ دارند؛ رنگ‌های‌شان در هم می‌آمیزد و مغزِ خاکستری‌مان را رنگین‌کمانی می‌کند...

زمزمه می‌کنند. همه با هم؛ هر کسی به زبانِ حالِ خودش. صداهایِ بلندِ همهمه، مثلِ نسیم، دل و ذهنت را نوازش می‌دهند... همهمه‌هایی که می‌خواهی برای لحظه‌ای سکوت کنی و فقط آن را بشنوی؛ همهمه‌هایی که سبزند؛ و اگر قرار بود مزه‌ی‌شان را بچشی، حتماً شیرین بودند؛ خیلی شیرین... دانه‌های انارمانند، به رنگِ یاقوت و از جنسِ عبادت را در دستت می‌چرخانی، فضا معطر از یادِ خداست و دلت می‌خواهد صدای زمزمه و همهمه را بیش‌تر بشنوی... همهمه‌های تکراری؛ اما زیبا و دل‌نشینِ مسجد را...

(2)

شاید فقط اثر انگشت نیست که منحصر و ویژه است؛ صدایِ پای هر شخص هم منحصربه‌فرد است... و خاص و متعلق به خودِ همان شخص. رویِ صندلیِ ایستگاه اتوبوس نشسته‌ای، صدای پایِ آدم‌ها را می‌شنوی؛ صداهایی که ضربانِ صاحبانش توی کفش‌ها قایم شده‌اند... عبورِ عابران... تق‌تق... هر عابری که می‌گذرد، انگار یک موسیقی را با خود حمل می‌کند! و تو می‌گردی دنبالِ صدایِ پایِ عابری که پیش‌تر برایت یک دوستِ مهربان بوده است؛ حواست را جمع، گوش‌هایت را تیز و  چشم‌هایت را بازتر می‌کنی، گاهی این‌سو و گاه آن‌سو را نگاه می‌کنی؛ صدایِ تق‌تقِ قدم‌های عابری که شاید دیگر نیاید...

(3)

صدای تلفن‌های قدیمی، صدای زنگ‌های تلفن‌های مدرن... قرار است با هر زنگ، انتظاری به پایان برسد. مادر که می‌گوید: «گاز را خاموش کن...» پدر که می‌گوید: «دیرتر می‌آیم...» دوستی که می‌گوید: «منتظرم باش تا بیایم و...» صدای زنگ‌های تلفن؛ زنگ‌هایی که با هر زنگ‌خوردن، خبری را سروسامان می‌دهند؛ زینگ زینگ...

(4)

در فضای ساکت خانه، کارهای روزمره را بهتر از همیشه انجام می‌دهی. نگاهت به دیوار می‌افتد... به اشیای دمِ‌دستی خانه، به مبل‌ها، به ساعت، به پنجره، به تلفن... انگار یک چیزی گم شده! شاید صدای مادر، پدر، خواهر یا... میانِ همه‌ی این اشیا گم شدند! صدایی که می‌خواهی فقط یک‌بار دیگر آن را بشنوی؛ صدایی که انعکاسش در جواب‌های توست؛ صدایی که باید باشد و تکرار شود؛ اما حالا نیست...

CAPTCHA Image