ابر لطفش...
به نام آنکه نامش حرز جانهاست
ثنایش جوهر تیغ زبانهاست
ز بحر لطف او ابر بهاری
کند خار و چمن را آبیاری
وجودش آن فروزان آفتاب است
که ذره ذره از وی نوریاب است
ز بام آسمان تا مرکز خاک
اگر صد پی به پای وَهم و اِدراک،
فرود آییم یا بالا شتابیم
ز حُکمش ذَرّهای بیرون نیاییم
مثنوی یوسف و زلیخا، سرودهی عبدالرحمن جامی، شاعر قرن نهم هجری
==============
فهرست سلامبچهها خرداد 95
صفحهی خدا/ ابر لطفش/2
سرمقاله/ شیشههای مشجر، گریه میکنند!/4
سرمقاله/ خاطراتی از مرد آسمانی/6
شعر/ خرداد بیترانه - شکوه انقلاب/7
داستانهایی دربارهی امام خمینیq/ خمینی افتخار ماست.../8
از خشتمالی تا شاعری/ زندگی خواندنی یغمای خشتمال/10
قصههای قرآن/ آن بتها چه میکنند؟/13
اتاق مشاور / نامهای به پدر و مادر/14
ماجراهای من و دوچرخهام در مالزی (قسمت سوم) /16
میوههای عجیب و غریب/ میوهی ستارهای/18
آگهی/20
اولینها/22
بلیتی برای یک فلیم/23
جدول/26
متن ادبی/ صداهای مسافر/27
علمی/ توتیای دریایی/28
بریدهها/30
جادهی بهشت/ هنوز باورم این بود: بازمیگردی! /32
آشپزی خودمانی/ غذا برای پارک /34
داستان/ بابابزرگ من/36
گفتوگو/ ما تماشاچی را گول میزنیم!/38
شعر/ چک چک بارون - مهمان ناخوانده -گرگ و بره - بهانهی ماندن/40
معارف/ من روزی میآیم...! /42
او شبیه هیچ کس نیست.../44
گزارش/ شیرهای سنگی/48
ماجراهای یک فضایی بیعرضه روی زمین(3) / برج بدون مراقبت میلاد/50
فرم اشتراک/52
ارسال نظر در مورد این مقاله