از معلم جانِ روشن یافتیم
(به مناسبت روز معلم)
رامین باباگلزاده
از سال 1994 به بعد، پنجم اُکتبر (سیزدهم مهر) هر سال از سوی یونسکو «روز جهانی معلم» اعلام شده است. هدف از اعلام چنین روزی بها دادن به معلمان، قدردانی از آنها و بررسی مشکلاتشان در سراسر دنیا بیان شد؛ اما بحث «روز معلم» چیز دیگری است. کشورهایی که «روز معلم» را در تقویم تاریخ خود ثبت کردهاند، هر کدام دلیل و بهانهی خاصی برای ثبت چنین روزی دارند. برای مثال در ایران، پیش از انقلاب، روز معلم در دوازدهم اردیبهشت بود و مناسبتِ آن، کشته شدن یکی از معلمان به نام «ابوالحسن خانعلی» در روز دوازدهم اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان بود. پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران، خبرِ شهادت مرتضی مطهری در دوازدهم اردیبهشت منتشر و به همین مناسبت، همین روز دوباره به نام روز معلم نامگذاری شد.
کشورهای دنیا هرکدام به گونهای مراسم بزرگداشت روز معلم را جشن میگیرند؛ مثلاً در چین، دانشآموزان در روز معلم علاوه بر اینکه با دادن هدیه و یا کارتهای تبریک از معلمان خود قدردانی میکنند، به دیدار معلمان قدیمی خود در دیگر مقاطع تحصیلی میروند.
در بنگلادش معمولاً برگزاری مراسم بزرگداشت معلمان در این کشور یک هفته طول میکشد. در این مدتزمان، هیچ روزی مدارس تعطیل نیستند و معلمان و دانشآموزان سر کلاسها میآیند؛ اما خبری از درس نیست. معلمان از تجربیات و خاطرات خود برای دانشآموزان صحبت میکنند و دانشآموزان هم برای معلمان خود کارت تبریک و یا هدایای ویژهای میآورند.
در هند، نه تنها معلمان در این روز مورد تقدیر قرار میگیرند، بلکه دانشآموزان ارشد و قدیمیتر، کنفرانسهایی را ارائه کرده و تمام وظایف یک معلم را انجام میدهند.
در افغانستان در این روز مدارس تعطیلاند؛ اما دانشآموزان و معلمان به مدارس میروند و از آنها با غذا و شیرینی پذیرایی میشود و به معلمان هدایای ویژهای داده خواهد شد.
در اوکراین، جمعهی قبل از روز معلم را دانشآموزان و معلمان جشن گرفته و با یکدیگر به رستوران و یا کافه میروند.
اشکهای بیاختیار
سالهاست که از فداکاری معلمان ایران زمین میشنویم؛ حسن امیدزاده، معلمی که برای نجات جان دانشآموزانش از آتش بخاری نفتی، خود را به آتش زد، دچار سوختگی شد و پس از تحمل سالها رنج و سختی در سال 1391 با زندگی وداع کرد؛ یا معلم دیگری از توابع محروم استان اردبیل که برای نجات جان دانشآموزش، نیمی از کبد خود را به وی اهدا کرد.
در سال 1394، هشتاد دختر دانشآموز در مشهد، همراه معلمان خود برای اردوی تفریحی به سدّ کارده در اطراف مشهد رفتند و همه از تماشای طبیعت زیبا لذت میبردند. دانشآموزان در کنار معلمانشان، ناهار اردو را خوردند و در کنار سد مشغول قدم زدن بودند که ناگهان یکی از دختربچهها به داخل رودخانه سقوط کرد. دانشآموزان با دیدن صحنهی سقوطِ همکلاسی خود جیغ میکشیدند و از معلمان خود کمک میخواستند. همه وحشتزده بودند و دوستشان را در داخل آب میدیدند که در حال جدال با مرگ بود. لحظات دلهرهآوری برای دانشآموزان و معلمان بود، تا اینکه دو تن از آموزگاران به داخل رودخانه پریدند و به کمک دانشآموزی که در حال غرق شدن بود، رفتند. آنها به سختی دخترک را از آب بیرون کشیدند؛ اما خود گرفتار امواج سیلآسا شدند. اهالی محل نیز با دیدن این صحنه، به داخل آب پریدند تا دانشآموز و دو معلم را نجات دهند. وقتی دانشآموز و یکی از آموزگاران وحشتزده از مرگ نجات یافتند، ناباورانه به جستوجوی معلم دیگر پرداختند؛ اما اثری از این آموزگار فداکار نبود. این خانممعلم 24 ساله به علت خفگی در آب جان سپرده بود. هیچکس باور نمیکرد. دانشآموزان بیاختیار اشک میریختند. خانممعلمِ مهربان، جانِ دانشآموزش را از مرگ نجات داد؛ اما خودش...!
هم معلم، هم شاعر
«سلمان هراتی» در سال ۱۳۳۸ شمسی، در روستایی در تنکابن مازندران به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی تا پایان دورهی دبیرستان را در همان روستا گذراند. بعد در دانشسرای راهنمایی پذیرفته شد و بعد از دو سال در رشتهی هنر، مدرک فوقدیپلم گرفت. هراتی پس از پایان تحصیلات، در یکی از مدرسههای روستاهای دور لنگرود به تدریس مشغول شد.
تخلصِ هراتی در اشعارش «آذرباد» است و از سهراب سپهری و فروغ فرخزاد تأثیر گرفته است. هراتی حتی یکی از اشعارش را با تقدیم به سهراب سپهری نگاشته است. همچنین او از دوستان نزدیک قیصر امینپور و سیدحسن حسینی است. سیدحسن حسینی پس از وفات سلمان، کتاب «بیدل، سپهری و سبک هندی» را به هراتی تقدیم میکند و قیصر امینپور هم کلیات هراتی را منتشر میکند. تعداد سه مجموعه از سلمان هراتی به نامهای «از آسمان سبز»، «از این ستاره تا آن ستاره» (شعر نوجوان) و «دری به خانهی خورشید» منتشر شده است.
سرانجام سلمان هراتی در نهم آبان ۱۳۶۵، هنگام رفتن به مدرسه در سانحهی رانندگی، زندگی را بدرود گفت. آرامگاه او در حوالی شهر تنکابن است و این بیت بر سنگ مزارش نوشته شده: «آه از پاییز سرد، ای کاش من/ از تو باغی در بهاران داشتم!»
شعری از سلمان هراتی
زندگی ساعتِ تفریحی نیست
که فقط با بازی
یا با خوردن آجیل و خوراک
بگذرانیم آن را
هیچ میدانی آیا
ساعتِ بعد چه درسی داریم؟
زنگ اول، دینی
آخرین زنگ حساب!
ارسال نظر در مورد این مقاله