بریده ها

بریده ها


بریده‌ها

زهرا غانم

گروهی از پرنده‌ها را در پرواز تصور کن. چند پرنده می‌بینی؟ یازده، نوزده یا پنج؟

تصور مبهمی داری؛ اما عدد دقیقش را نمی‌دانی؛ پس این تصویر از کجا آمده؟ کسی این فکر را آن‌جا گذاشته. کسی که تعداد دقیق پرنده‌ها، درخت‌ها، سنگ‌ها، گل‌ها و گیاهان را می‌داند. کسی که در این لحظه، متوجه توست و قدرتش را نمایش می‌دهد...

کتاب: ساحره‌ی پورتوبلو، نوشته‌ی پائولو کوئیلو

=====

هیچ چیز پنهانی وجود ندارد. همه‌چیز زیرِ نگاه‌مان است. زندگی گذشته، حال و آینده، هم‌چون سه دختربچه‌ی خندان که در جاده‌ای روستایی دارند رازهای‌شان را با یک‌دیگر مبادله می‌کنند.

کتاب رستاخیز، نوشته‌ی کریستین بوبن

=====

یکی به من گفت: «تو از خواب به بیداری درنیامده‌ای، بلکه به خواب قبلش درغلتیده‌ای. این خواب داخل خوابی دیگر است و همین‌طور تا بی‌نهایت، که به اندازه‌ی شمار دانه‌های ماسه‌هاست. راهی که باید به عقب طی کنی، بی‌فرجام است و پیش از آن‌که واقعاً بیدار شوی خواهی مُرد...»

تکه‌ای از داستان «کلام خداوند»

از کتاب «الف»، نوشته‌ی «خورخه لوئیس بورخس»

=====

و اگر خواهی در آفرینش ملخ سخن‌گو،

که خدا برای او دو چشم سرخ،

دو حدقه‌ی چونان ماهِ تابان آفرید و به او گوش پنهان و دهانی متناسب با اندامش بخشیده است. دارای حواس نیرومند و دو دندانِ پیشین است که گیاهان را می‌چیند، و دو پای داس‌مانند که اشیا را برمی‌دارد.

کشاورزان برای زراعت از آن‌ها می‌ترسند و قدرت دفع آن‌ها را ندارند؛ گرچه همه متحد شوند. ملخ‌ها نیرومندانه وارد کشت‌زار می‌شوند و آن‌چه میل دارند می‌خورند، در حالی که اندام‌شان به اندازه‌ی یک انگشت باریک نیست!

شگفتی آفرینش ملخ، نهج‌البلاغه، خطبه‌ی185

=====

هیچ بلندی از بلندی‌های زمین را که آب چشمه‌ها و نهرها به آن راه ندارد، وا نگذاشت؛ بلکه ابرهایی را آفرید تا قسمت‌های مرده‌ی آن احیا شود و گیاهان رنگارنگ برویند...

عشقِ خدایِ عرش‌آفرین، نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 91

 قسمتی از «نقش پدیده‌های جوّی در زمین»

CAPTCHA Image