بانوی بهار
طیبه رضوانی
در باغچه پیش گل نشستی
لبخند زدی به روی دنیا
در گوش درختِ خانه خواندی
یک عالمه شعرهای زیبا
دستی به سرِ زمین کشیدی
با شور و نشاط و شادمانی
هر خندهی تو شکوفهای شد
بر ساقهی سبز شمعدانی
آغاز قشنگ تو همیشه
پایان حضور فصل سرماست
بانوی بهار! با تو دنیا
مانند بهشت، خوب و زیباست
=====
مثل برف بهار
دادیار حامدی
لالهها مثل آیهها هستند
باز هم دشتها چراغانیست
آیهها را ببین و درس بگیر
این خودش شکلی از مسلمانیست
غصه و بغض مثل برف بهار
در دلم آب میشوند آرام
ننهسرما! خدا نگهدارت
ای بهار پر از شکوفه سلام!
دورهی سردی و سکوت گذشت
نوبت نغمههای بلبل شد
آسمان گریه کرد از شادی
غنچه خندید، نام او گل شد
ارسال نظر در مورد این مقاله