چرا خدا ما را این‌جوری آفریده است؟

10.22081/hk.2018.65804

چرا خدا ما را این‌جوری آفریده است؟


نگاهی به کتاب «اگر می‌توانستم» به مناسبت چاپ مجدد این کتاب قدیمی

نوشته و نقاشی: نورالدین زرین کلک

نویسنده: پروانه پارسا

«اگر می‌توانستم» نام کتابی است که آقای نورالدین زرین کلک آن را نوشته و تصویرگری کرده است. این کتاب در سه هزار نسخه به‌صورت مصور (رنگی) در چهل صفحه با قطع خشتی برای گروه سنی «د» از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است.

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به مناسبت پنجاهمین سال تأسیس کانون، اقدام به چاپ مجدد و انتشار بعضی از آثار سال‌های قبل کرده است.

«اگر می‌توانستم» یکی از این کتاب‌های ارزشمند در حوزه‌ی نوشتاری و تصویرگری است که به چاپ مجدد رسیده است.

داستان در مورد پسری است که آرزو می‌کند ویژگی‌های ظاهری مختلف را که در اشیا و موجودات دیگر وجود دارد، داشته باشد. داستانی تخیلی که به روابط انسانی و آفرینش اشاره دارد.

«از وقتی که یادم می‌آید، از وقتی که اسمم را توی کلاس اول دبستان اسدآبادی نوشتند، مجبور بودم راه دراز بین خانه و مدرسه را روزی دوبار و بعضی وقت‌ها چهار بار پیاده بروم و گاهی که دیر می‌شد مجبور بودم تمام این راه را بدوم. تقریباً همیشه و مخصوصاً آن روزهایی که مجبور بودم دوان دوان خودم را به مدرسه برسانم با خودم فکر می‌کردم: کاش عوض این پاها دوتا چرخ داشتم تا می‌توانستم هم زودتر به مدرسه برسم، هم کم‌تر خسته شوم. کاش که اصلاً همه‌ی آدم‌ها عوض این پاها، چرخ داشتند.» (ص4)

این آرزوها تمامی ندارد و پسرک آرزوهایش را برای برادرش که بزرگ‌تر از اوست بیان می‌کند. گاهی آرزوهای برادر بزرگ‌تر هم به آرزوهایش افزوده و دایره‌ی خواسته‌ها بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود!

گفتم: «کاش آدم، هم دوتا پا داشت، هم دوتا چرخ و هم دوتا پای پهن و دراز مثل چوب اسکی!»

برادرم به شوخی گفت: «اما از همه‌ی این‌ها بهتر، «بال» است.»

گفتم: «راستی که اگر آدم بال داشت چه کارها که می‌توانست بکند! می‌توانست پرواز کند و از روی رودخانه‌ها بگذرد، می‌توانست پرواز کند و از روی شهرها عبور کند، می‌توانست پرواز کند و از روی کوه‌ها و دریاها رد شود، بی‌این‌که هیچ‌چیز جلویش را بگیرد، مثل گنجشک، مثل کبوتر، مثل عقاب.»(ص6)

آرزوهای پسر روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شود. او دلش می‌خواهد که شاخک برای پیدا کردن راه، یک چراغ پر نور جهت روشن کردن جلوی پای آدمی، یک دستگاه فیلم‌برداری برای تفکیک راست‌گویی از دروغ‌گویی، تنی از آهن و فولاد جهت محافظت، شاخ‌های تیز جهت دفاع کردن، خانه‌ای به شکل صدف بر پشت برای استراحت در هر زمان و مکان و... داشته باشد. برآورده شدن این آرزوها زیاد طول نمی‌کشد و پسرک به آرزوهایش می‌رسد و آن‌چه را که دوست دارد به‌دست می‌آورد!

نویسنده تلاش می‌کند با مطرح کردن ویژگی‌های ظاهری موجودات مختلف توجه مخاطب را به موضوع آفرینش و خداشناسی جلب کند و این بستری می‌شود برای دقت بیش‌تر و ایجاد سؤال در ذهن خواننده. و در ادامه‌ی این عاملی است تا مخاطب را درگیر کند و در مورد این موضوع بیش‌تر و با دقت فکر کند. کودک و نوجوانی که سرشار از فعالیت، تلاش، سؤال و به دنبال یادگیری است، به دنبال منبعی است تا بتواند جواب سؤال‌هایش را پیدا کند. مخصوصاً سؤال‌هایی درباره‌ی خدا و این‌که چرا خدا ما را آفریده و یا چرا این‌گونه آفریده است. در این کتاب نویسنده می‌خواهد که به این فعالیت‌ها و سؤال‌ها با روش هدفمند پاسخ دهد.

از برادرم پرسیدم: «مگر این مردم کار ندارند؟»

برادرم جواب داد: «حالا دیگر کسی به لباس و کفش و کلاه احتیاج ندارد. حالا همه‌ی خیاطی‌ها، کفاشی‌ها و پارچه‌فروشی‌ها تعطیل‌اند.

و تازه، این غیر از بناها، نجارها، مکانیک‌ها و دوچرخه‌سازهاست که بی‌کار مانده‌اند.» با خوش‌حالی فریاد زدم: «چه راحت، مردم از زحمت کار کردن خلاص شدند!» هر دوتای‌مان قاه قاه خندیدیم و به سمت مدرسه پرواز کردیم.»(ص30)

کتابی که با گفت‌وگو شروع می‌شود، جذابیت‌های وجودی آفرینش موجودات مختلف مطرح می‌شود، تخیلات راوی به آن افزوده می‌شود و در پایان کتاب با سؤال تمام می‌شود؛ دارای نکته‌ی مثبتی است که خواننده را به دنبال خود می‌کشاند، لحظه‌ای او را رها نمی‌کند و این ارتباط باعث می‌شود تا خواننده همراه با متن پیش برود. اگر چه کتاب از نظر ظاهری تمام می‌شود؛ اما در ذهن مخاطب کتاب دیگری باز می‌شود و ادامه می‌یابد.

ایجاد سؤال در لابه‌لای متن، سبب پویایی ذهن مخاطب می‌شود و این پویایی سؤال‌های متعددی را خلق می کند که در ادامه بستری می‌شود برای فرو رفتن در امر آفرینش.

وقتی برادرم فهمید چه آرزویی دارم گفت: «اگر تن آدم از آهن باشد، آن وقت چه‌طور حرکت می‌کند؟ چه‌طور کار می‌کند؟ چه‌طور دوچرخه‌سواری و شنا می‌کند؟ و یا حتی چه‌طور دعوا می‌کند؟»(ص 15)

نوشته‌ای که بتواند به ایجاد تفکر منجر شود می‌تواند بینش علمی خواننده را تحت تأثیر قرار دهد و میدان دانستنی‌های او را گسترده‌تر کند و نویسنده از این بابت موفق عمل کرده است.

ویژگی‌های فیزیکی موجودات و افزودن آن به توانایی‌های انسان برای مخاطب کودک و نوجوان جذاب است و خواننده با خواندن کتاب و تخیل ایجاد شده تغییرات فیزیکی را در متن و تصویر دنبال می‌کند. این تخیلات با متن هم‌خوانی دارد و این مطابقت در ذهن و تصویر کتاب و شکل دادن به تصور مخاطب به جذابیت موضوع منتهی می‌شود و خواننده از خواندن کتاب و حتی تصور آن لذت می‌برد. تصویرهای کتاب با قدرت خلاقانه‌ی تصویرگر و تصورات جذاب راوی در جذب مخاطب مؤثر است (مانند تصویر صفحه‌های 18،29،33،36). بعضی از تصویرها آن‌چنان تأثیرگذار هستندکه نگاه مخاطب را چندین بار به یک تصویر معطوف می‌کند و چشم مخاطب مدام در تصویر در حال گردش است و این حکایت از قدرت تصویرگری و پویایی آن دارد. تصویرها با متن مطابقت می‌کنند که باعث ارتباط خواننده با متن می‌شود.

در مجموع می‌توان گفت که کتاب با زبان ساده و به دور از پیرایه‌های ادبی، تصویرهای گویا، موضوع جذاب و سؤال برانگیز، تصویرهای تخیلی و آرزوگونه توانسته است با مخاطب ارتباط برقرار کند و با درگیر کردن خواننده و ایجاد سؤال‌های گوناگون باعث تفکر و دقت بیش‌تر در امر آفرینش شده است. نویسنده در انتقال پیام موفق بوده و خواننده به راحتی پیام را دریافت می‌کند، که نقطه‌ی قوت به حساب می‌آید. کتاب، با توجه به موضوع، تصویرها، نوع حروف، طول جمله‌ها و قطع و حجم، بیش‌تر مناسب دوره‌ی دوم ابتدایی؛ یعنی پایه‌های چهارم، پنجم و ششم است.

خواننده بعد از بستن کتاب به تفکر می‌پردازد و در تخیل خود توانایی‌هایش را افزایش می‌دهد و می‌داند که در دنیای واقعی با اتکا به قدرت تعقل می‌تواند به تصوراتش جامه‌ی عمل بپوشاند و سقف آرزوهایش را بالاتر ببرد.

برادرم دنباله‌ی حرفم را گرفت و گفت:

«... بله آدم چیزی دارد که هیچ حیوان بال‌دار، شاخ‌دار و صدف‌داری ندارد، چیزی که با کمک آن می‌تواند همه‌ی این وسایل را برای خودش بسازد...

راستی تو می‌دانی آن چیز چیست؟» (ص40)

پایان کتاب، شروع جدیدی را در ذهن خواننده آغاز می‌کند.

CAPTCHA Image