سرمقاله - کلبه‌‌ای زیبا

10.22081/hk.2018.65366

سرمقاله - کلبه‌‌ای زیبا


فاطمهکوزه‌گری -۱۶ساله -زنجان

تومانندکلبه‌ایزیبادروسطجنگلیسرسبزهستی،کهمحبتوجودتکلیدآنکلبهاست. تمامدیوارهاوپوستراتاقخواب‌ها،باورهایدرستوغلطتوهستندکهدرمغزتحکشدهاند. آلودگی‌هاییکهروحترامی‌شکافند،روزیکلبهراخرابخواهندکرد. وکمکمچوب‌هایشپوسیدهوپیرخواهدشد. پسبهیادآنلحظه‌ایبیفت،کهکلبهخرابشودواهالیآندیگرنتوانندبدونآن،زندگیکنند. هیچزمانیکلبهنمیتواندخرابشود،مگراین‌کهخودشخودشراخرابکند،وباورشرانسبتبهخودشازدستدهد.

بیایکسریبهپله‌هابیندازیم،صدایجیرجیرکردن‌شانرامی‌شنوی؟احساساتوعقلتهستندکهدارندباتوجهبهتابلوهایمتصلشدهبررویدیوار،بایکدیگرمشورتمی‌کنند.

مثلاین‌کهخودتزودترسراغکتاب‌خانهوایوانرفتی،این‌جاورودیذهنتوست،وتوتصمیممی‌گیریکهایوانراباچهچیزهاییپرکنی،اماحواستباشد،اینایوانتحملسنگینیباورهایغلطوچیزهایبیهودهراندارد،چوناگربشکند،تمامیکلبهفرومی‌ریزد.

میبینی؟دنیاازپنجره‌ینگاههرکسمتفاوتاست،زندگی‌اترارنگ‌های،شادرنگ‌آمیزیکن،بهباورهایکودکانه‌اتسریبزن،وآن‌چنانبخندکهگوشدنیاکرشود،اثرانگشتخاطراتایندوران،تاابد،بررویزندگی‌اتمی‌ماند.

CAPTCHA Image