نواب صفوی، مردی که هیچ‌وقت نترسید

10.22081/hk.2018.65158

نواب صفوی، مردی که هیچ‌وقت نترسید


به مناسبت سال‌روز شهادت سیدمجتبی نواب‌صفوی

رامین بابازاده

«سیدمجتبیمیرلوحی»یا همان «شهید نوابصفوی»،درسال۱۳۰۳ شمسی درخانوادهایروحانیدرخانیآبادتهرانبهدنیاآمد.او در هفت‌سالگیوارددبستانحکیمنظامیشدوهم‌زماندریکیازمساجدخانیآباد، بهیادگیریدروسدینینیزمشغولشد.

سیدمجتبی در 1322 بهاستخدامشرکتنفتدرآمد؛ اما مدتیبعد، یکیازمتخصصانانگلیسیشرکتنفت، برخوردبدیبایکیازکارگرانداشت.سیدمجتبیکارگرانرابهاعتراضدعوتکرد.بادخالتپلیسونیروهاینظامی،اعتراض‌هاسرکوبشد. سیدمجتبی همفرارکردوشبانهباقایقازآبادانبهبصرهوسپس به نجفرفت. پسازورودبهنجف،درمدرسه‌ی علمیه‌ی «قوام» ساکن شدوازهمانروزهاینخست،علاقه‌ی‌ زیادی به علامهامینیq پیدا کرد. او برای گذراندن زندگی بهساختوفروشعطررویآورد.

سیدمجتبیپسازچهارسالاقامتدرنجف بهایرانآمدو «جمعیتفداییاناسلام» راتشکیلداد. ترور بعضی از شخصیت‌ها مانند:احمدکسروی ورزمآراازجملهفعالیت‏‌هایسیاسیاینجمعیتاست.سرانجامنوابصفویبههمراهسهتنازهم‌رزمانشبهنامهای«خلیلطهماسبی»،«مظفرذوالقدر»و«سیدمحمدواحدی»دردادگاهمحکومودرصبح‌گاه۲۷دی۱۳۳۴شمسیتیربارانشد.

ملاقاتباشاه

یکی از دوستان نوابصفوی به اعدام محکوم شده بود. نواب، برای این‌که بتواند این حکم را تغییر بدهد، مجبور شد به ملاقات شاه برود. اومیگوید: «وقتیبهدرباررفتم،آقایجم،وزیردرباربهمنگوشزدکردملاقاتبااعلی‌حضرت عادت‌های مخصوصی دارد مثل تعظیمبهوی،رعایتزمانملاقاتو...،ولیمنگوشمبدهکاراینحرفهانبود. پیش شاه که رفتم، تعظیمنکردم؛فقطسلامدادموسرجایمایستادم. ناچارشاهدستشرادرازکردوبامندستدادوپرسید: «آقاینوابصفوی،چهمیخوانید؟منشنیدهامشماطلبههستیدودرسمیخوانید. ماآمادگیداریمهزینه‌ی تحصیلشماراتأمینکنیمدستمرامحکمرویمیزکوبیدموگفتم: «مندرسِهستیوسیاهمشقزندگیمیخوانم... منبهشمانصیحتمیکنم که بایدازفلسطینحمایتکنیدوبامردممظلوموفقیرباشید

پسازپایانوقتملاقات،شاهبهوزیردربارمیگوید: «اینسیدمثلیکافسرکهباسربازصحبتمیکندبامنصحبتکرد،واصلاًانگارنهانگارشاهیوجوددارد

چهبگویمتامسلمانشوم؟

یوسفحنا،خبرنگارلبنانی،درکنارخبرنگاران دیگرمنتظرنشستهبود. نوابمیگفت: «ماحکومتهایخاورمیانهراتغییروحکومتاسلامیتشکیلخواهیمداد.» بیش‌ترخبرنگارانسخناننوابراتأییدمیکردند؛امایوسفماتومبهوتنشستهبودوسیدرانگاهمیکرد. نوابپرسید: «نظرتوچیست؟»یوسفگفت: «متأسفم... منمسیحیهستمنوابپرسید: «چرامسیحی؟چرابهمسلماناننپیوستی؟» قلبیوسفبهتپشدرآمد. لحظهایسکوتکردوهمانطورکهبهچشمهایمهرباننوابخیرهشدهبود،باصداییلرزانگفت: «استاد!چهبگویمتامسلمانشوم؟» روزبعد،یوسفحنادرروزنامهاشنوشت: «منبعدازملاقاتبانوابصفویمسلمانشدم... هنگامدیداربااو،جسمنحیفیدیدمکهدرورایآنروحبزرگینهفتهبود؛روحیکهمیتوانددنیایاسلامرادگرگونکند.»

احیای مسجد

شهیدنوابصفویدرروزهاییکهفداییاناسلامتحتتعقیببودند،بهیکیازروستاهایاطرافطالقانرفت. اودرآن‌جابابرگزاریمراسممذهبیونمازجماعت،بهفعالیتهایدیگریمانندکمکبهنیازمندانوبهبودبهداشتمحلپرداخت. روزیبه او گفتند:«دریکفرسخیاین‌جاروستاییاستکهنزدیک 25 سالاستکسیدرِمسجدآنرابازنکردهاستوهیچکسدرآننمازنمیخواندشهیدنواببسیارناراحتشد وبرای زنده کردن آنمسجددست به کار شد. شهیدنوابآنقدردراصلاحاموردینیومذهبیآنروستاکوشیدکهباعث شدمردمیکهمدتهامسجدنرفتهبودند،هرروزدرمسجدنمازجماعتبرپاکنند.

خجالتنمیکشی...؟

روزی پیکیاز طرف دربار نزد نواب رفت و از طرف شاه صدهزارتومانبهنواب تقدیمکردوگفت: «شاهسهپیشنهاددیگرنیزدارد: 1. دریکیازکشورهایاسلامیبهعنوانسفیرایرانمنصوب شوید؛ 2. منزلیبرایشمادرنظرگرفتهشودوشمادرآنمنزلساکنشوید؛ 3. باهمکاریشمایکحزببزرگاسلامیتشکیلشودومخارجآنرادربارتأمینکندنوابازاینپیشنهادهاآشفتهشد و گفت: «خجالتنمیکشیمرابهدرگاهمعاویهدعوتمیکنی؟» اونیزپولهارابرداشت وبهسرعتبیرونرفت.

تحملِ این درد آسان‌تر است

پسازپایانیکیازجلساتعمومی،مردیجلوآمد،نواب صفوی رابوسیدو گفت سؤالیدارد. درآنهنگام،فشارجمعیتبهقدریزیادبودکهبینآنمردوشهیدنوابصفویکهروبهروییکدیگرایستادهبودند،هیچفاصلهایوجودنداشت. مردبه خاطرازدحامجمعیت،کفشخودرارویانگشت پاینوابگذاشتوآنرازخمیکرد؛ اماشهیدنواببدونتوجه،جوابسؤالش راداد. وقتیجمعیتمتفرقشدند،معلومشدانگشتپاینواب صفوی مجروحشدهواحتیاجبهدرماندارد. یکیازدوستانبهاو گفت: «چرادرهمانوقتچیزینگفتید؟» نواب گفت: «اگرمنچیزیمیگفتم،موجبخجالتآنمردمیشدوایندرستنبود؛درصورتیکهتحملایندردِ مختصربرایمنآسانترازتحملشرمندگیاوست

هرگز با پادشاهی ملاقات نکردم، اما...

پسازبهپایانرسیدنکنگره‌یبزرگاسلامیِفلسطیندرسال 1350 قمری،ملکحسینپادشاهاردنازاعضایکنگرهدعوتمیکندتاساعتیباآن‌هاباشد. شهیدنوابصفویواردشده،میگوید: «منهرگزباهیچپادشاهیملاقاتنکردهام،اماچونتوسیّدهستیوازفرزندانرسولخدایی،براینصیحتتآمدم. ایپسرعمو! اگرکاشتنگندمبرپشتبامخانهها،تو را از بیگانه بی نیاز میکند،بهتراستبهآنکاراقدامکنی؛نهاینکهدستگداییبهسویدشمناناسلامدرازکنی... توبایدازفلسطیندفاعکنی

در کلام بزرگان

امامخمینی:q«راهآقاینواببهقدریخالصوبیغلّوغشبودکهحدومرزندارد. نواببسیاراخلاصداشت

مقاممعظمرهبری: «منواقعاًبهنفوذنوابدرمدتعمرمکم‌ترکسیرادیدهام. بایدگفتاولینجرقههایانگیزشانقلاباسلامی،بهوسیله‌ی نوابدرمنبهوجودآمد

علامهامینیq: «نواب،ذخیره‌یخدابرایجهانتشیعاست.»

آیتاللهطالقانی: «فداییاناسلامیکاقدامانقلابیکردند،وکلایواقعیمردمرابهمجلسفرستادند؛اقدامانقلابیدیگرکردند،نفتملیشد

شهیدحاجمهدیعراقی:«مرحومنواب،جوانیسادهزیستبود. بهاینمقیدنبودکهزندگیِتجملیداشتهباشد

CAPTCHA Image