نامه به زبان میومیو


 

عطیه داودآبادی­- داودآباد

 

سلام! من یک گربه هستم که به دستور رئیس‌مان، رئیس انجمن گربه­های ول­گرد شهر انتخاب شدم و مأمور شدم تا به شما آدم­ها نامه بفرستم و بگویم آخر چرا آن­قدر خسیس شده­اید که دل­تان نمی­آید کمی گوشت یا ماهی و مرغ بخرید و می­گویید رژیم داریم و باید کلم و کاهو بخوریم؛ اگر هم احیاناً یکی از شما از دستش دربرود و کمی گوشت دور بریزید، آن­قدر فاسد شده است که از یک فرسخی ما را مسموم می­کند. همین چند ماه پیش بود که پسرعموی مرحومم از فشار گرسنگی کمی از این گوشت­های مانده را خورد و گلاب به روی­تان تا یک هفته در مستراح اتراق کرده بود و بعد از یک هفته، دار فانی را وداع گفت. ما گربه­های قحطی­زده پس از آن حادثه، دیگر گوشت نخورده­ایم. حداقل کمی چربی و استخوان سالم در زباله­های­تان بریزید که ما گربه‌های بدبختِ مادرمرده بخوریم و از گرسنگی نمیریم. نمی­دانم پیش شما موجودات به ظاهر متمدّن، کسی هست که این نامه را به دست سازمان جهانی حمایت از گربه­های بی­سرپرست برساند و بخواند! نمی­دانم چرا شما به قدیمی‌های‌تان نرفتید. اون قدیما می­خوردند و در عوض کار می‌کردند؛ ولی شما به زور کارهای روزانه­ی خود را انجام می­دهید و همش به فکر تناسب اندام و دستگاه دراز و نشست و تردمیل هستید. کاش دست ننه و آقام می­شکست و تردمیل رو اختراع نمی­کردند! کاش عَموم پای این گربه­های خارجی رو به داودآباد باز نمی­کرد! ای کاش!

دوست‌دار گوشت، رئیس انجمن گربه­های ول‌گرد.

CAPTCHA Image