مردی برای همیشه


سیدسعید هاشمی

* ماه از زبان ماه

* پیامبر اسلامj: من، محمّد (ستوده‌شده در زمین) هستم. من، احمد (ستوده‌شده در آسمان) هستم. من، ماحی (نابودکننده) هستم که به دست من کُفر نابود می‌شود. من، حاشر هستم که مردم به دنبال من محشور می‌شوند. من، عاقب هستم و عاقب کسی است که بعد از او پیامبری نباشد.

(کنزالعمّال، ج11، ص462)

* ماه از زبان باران

امام علیm: خداوند، او [محمد] را با نور روشنایی‌بخش، برهان آشکار، راه پیدا و کتاب راهنما برانگیخت. خاندانش بهترین خاندان است، شجره‌اش بهترین شجره، شاخه‌هایش راست و میوه‌هایش آویزان. زادگاهش مکه است و هجرتش به طَیْبه (مدینه).

(نهج‌البلاغه، خطبه‌ی161)

* معجزه

روزی پیامبر و عمویش ابوطالب در بیابان بی‌آب و علف ذوالمجاز می‌رفتند. گرما و خستگی، طاقت از آن‌ها گرفته بود. زبان در کام ابوطالب خشکیده بود و اظهار بی‌طاقتی می‌کرد. سنگی در آن نزدیکی بود. پیامبر به سوی سنگ رفتند. با پای خود به سنگ زدند. سنگ غلت خورد و کمی کنار رفت. ابوطالب دید از جایی که سنگ کنار رفت، آب زلالی بیرون زد و لحظه به لحظه در گودی کوچکی که سنگ درست کرده بود، جمع‌ شد. ابوطالب مقداری از آن آب گوارا بر صورت زد و مقداری نیز نوشید. موقع حرکت، پیامبر، سنگ را به جای اول برگرداندند و دوباره همه‌چیز مثل اول شد.

(بحارالانوار، ج15، ص407)

* بهداشت

پیامبرِ اسلامj فرموده‌اند:

* انار، رئیس همه‌ی میوه‌هاست و هر کس یک انار بخورد، چهل پگاه، شیطان خویش را به خشم می‌آورد.

* انار را با پیه‌ی آن (سپیده‌ی درون انار) بخورید؛ چراکه شست‌وشودهنده‌ی معده است.

* روغن زیتون بخورید؛ چراکه خجسته است. از آن خورش بسازید و از روغن آن بر خویش بمالید که از درختی خجسته بیرون می‌آید.

* هرکس یک لقمه‌ی چرب‌شده به روغن حیوانی بخورد، به همان اندازه، بیماری از تن او فرومی‌ریزد.

* تره در میان سبزی‌ها، همانند نان در میان خوراکی‌هاست.

* نامه‌های پیامبر

نامه به پادشاه بحرین: «بسم‌الله الرحمن الرحیم. از محمد فرستاده‌ی خداوند به مُنذر بن ‌ساوی! سلام و درود بر تو باد! من سپاس خداوند را در برابر شما به‌جا می‌آورم و شهادت می‌دهم که خدایی جز او نیست. اما بعد! من تو را به دین اسلام می‌خوانم. اسلام بیاور تا در امان باشی و آن‌چه تحت فرمان داری، هم‌چنان برای تو باشد و بدان که آیین من به زودی به دورترین جای‌ها خواهد رسید. محمد پیامبر خدا!»

این نامه را علاء بن حَضْرَمی از طرف پیامبر برای منذر برد. منذر تا آن هنگام مجوسی بود. علاء به او گفت: «ای منذر! تو در کارهای دنیا بسیار عاقلی! بنابراین سعی کن در کار سرای دیگر کوتاهی نکنی. آیین مجوسی یکی از بدترین آیین‌هاست. مجوسیان با محارم خود ازدواج می‌کنند. غذاهای پلید می‌خورند و آتشی را که در روز قیامت بدن‌های آن‌ها را خواهد خورد، می‌پرستند. اینک پیامبری نزد ما ظهور کرده که هیچ‌گاه دروغ نمی‌گوید. خیانت نمی‌کند و خلف‌ وعده از او سرنمی‌زند. آیا سزاوار است چنین شخصی را تصدیق نکنیم؟» منذر، سخنان علاء را پذیرفت و گفت: «آری، من در این پادشاهی اندیشه کردم و دیدم فقط به کار دنیایم می‌آید و در دین شما نیز فکر کردم و دیدم هم به کار دنیا و هم به کار آخرت می‌آید. اکنون چیزی نمی‌تواند مرا از پذیرش آیینی که امنیت و آسایش دنیا و راحتی در هنگام مرگ را داراست، بازبدارد.»

(احمدی میانجی؛ مکاتیب‌الرسول)

* غزوه‌ها

غزوه‌ی حنین: پس از فتح مکه به دست مسلمانان، سی‌هزار نفر از قبیله‌های مختلف جمع شدند و مردی را به نام مالک ‌بن عوف بر خود امیر ساختند. آنان قسم خوردند که مکه را از دست مسلمانان بازستانند و آهنگ این شهر کردند. حضرت رسول با دوازده‌هزار مرد از مکه بیرون آمد. تا آن‌وقت مسلمانان را این ‌اندازه لشکر نبود. آنان در وادی حنین که محلی است بین طائف و مکه فرود آمدند؛ اما وادی حنین تنگ بود و مسلمانان به زحمت افتادند. در آغاز جنگ، شکست به مسلمانان نزدیک شد و شروع به فرار کردند؛ اما پیغمبر ثابت ایستاد. مؤمنین چون او را دیدند، قوی‌دل گشتند. دور حضرت را گرفتند و باز حمله کردند. این‌بار پیروز شدند و کفار را شکست دادند و غنیمت و اسیران زیادی گرفتد. مالک ‌بن عوف نیز با یاران باقی‌مانده گریختند و در حصاری در طائف پنهان شدند.

(فرهنگ‌نامه‌ی دهخدا)

* اصحاب

براء بن ‌مالک، از افراد دلاور پیامبر بود. در چند غزوه همراه پیامبر شرکت کرد که دلاوری‌های عجیبی از خود نشان داد. بعد از ارتحال پیامبرj، از جمله کسانی بود که حضرت علیm را جانشین پیامبر دانست. آن‌قدر شجاع و نترس بود که خلیفه‌ی دوم دستور داده بود فرماندهی هیچ لشکری را به او ندهند؛ چون لشکر را به ‌خطر می‌انداخت. براء به برادرش می‌گفت: «به خدا سوگند که تاکنون نود و چند نفر از مشرکان را یک‌تنه کشته‌ام؛ امیدوارم خدا مرا در رخت‌خواب نمیراند!» در جنگی که مسلمانان با مسیلمه‌ی کذاب- پیامبر دروغین بعد از محمدj- داشتند، وارد باغی که پناه‌گاه دشمن بود، شد و درِ باغ را گشود تا مسلمانان وارد آن شوند. او در این جنگ بیش از هشتاد زخم خورد. در جنگ شوشتر مسلمانان از او خواستند که دعا کند تا آن‌ها پیروز شوند؛ چون پیامبر گفته بود دعای او مستجاب است. براء، دست به دعا برداشت و گفت: «پروردگارا! تو را سوگند می‌دهم که ما را بر آن‌ها پیروز کنی و مرا به پیامبر ملحق نمایی.»

در این جنگ مسلمانان پیروز شدند و براء به شهادت رسید. او به «شهید شوشتر» معروف است.

(معارف و معاریف، ج3، ص108)

* مهر و ماه

روزی پیامبر در خانه‌ی دخترش- فاطمه- بود. در این هنگام حسن که خواب بود، بیدار شد و آب خواست. پیامبر برخاست و با دست خود از شتر، شیر دوشید و برای حسن آورد. در این هنگام، حسین نیز از خواب بیدار شد و آب خواست. پیامبر با ملایمت از حسین خواست تا اجازه دهد حسن اول آب بخورد. فاطمه عرض کرد:‌ «پدرجان! گویا حسن را بیش‌تر دوست دارید.»

پیامبر فرمود: «من هر دوی آن‌ها را یک‌سان دوست دارم؛ اما حسن زودتر از حسین از من آب خواست.»

(جلوه‌های تقوا، ج1)

* ماه از زبان شاعران

به فضل خویش، یزدان رحمت آورد

ز رحمت نور در گیتی بگسترد

برآمد آفتاب راستْ‌گویان

خجسته رهنمای راه‌جویان

چراغ دین، ابوالقاسم محمّد

رسول خاتم و یاسین و احمد

به پاکی: سید فرزند آدم

به نیکی: رهنمای خلق عالم

خدا از آفرینش، آفریدش

ز پاکان و گزینان برگزیدش

نبوت را بدو داده دو برهان

یکی فرقان و دیگر تیغ برّان

سخن‌گویان در آن خیره بماندند

هنرجویان بدین جان برفشاندند

چو بشنیدند فرقان از پیمبر

بدیدندش به جنگ بدر و خیبر

بدانستند کان هر دو، خدایی‌ست

پذیرفتنْش، جان را روشنایی‌ست

نگه داریم دین، تا روح داریم

به یزدان، روح و دین با هم سپاریم

(فخرالدین اسعد گرگانی، مثنوی ویس و رامین)*

CAPTCHA Image