زنگ انشا/ در آینده می‌خواهم چه‌کاره شوم؟


عطیه لاجوردی- 13 ساله- تهران

آینده دور نیست؛ آینده‌نگری دور است. پیداکردن شغل سخت نیست؛ این‌که در آن شغل خوب عمل کنیم سخت است. به‌طورکلی هیچ‌کاری نیست که انسان از پس آن برنیاید؛ این انسان است که در ذهن خود، آن را دشوار تجسم می‌کند. همان طور که داشتم مجله را می‌خواندم، در دنیای خیالی خود غرق در رؤیا شدم. با خود فکر کردم که «در آینده چه‌کاره شوم» سؤال سختی است؛ ولی بالأخره مسأله‌ی مهمی به‌حساب می‌آید. مهندسی، پزشکی، معماری، داروسازی... چه شغلی؟ چه کاری؟ شاید رفتم سراغ علم و ادب و معلم شدم. یا شاید هم از نجوم خوشم آمد و منجم شدم. خدا چه می‌داند، شاید هم در زمینه‌ی شعر و طرب استعداد داشتم و نمی‌دانم، شاید، شاعر شدم. چه سؤال سختی! اول باید ببینم نمی‌خواهم چه‌کاره شوم. فکر کن...!

ندایی در گوشم نجوا کرد که: «چه کاری است که از پسِ آن برنمی‌آیی؟» به یاد مطلب مجله افتادم: «پیداکردن شغل سخت نیست. سخت آن است که در آن خوب عمل کنیم.» پس ندا درست می‌گفت مهم خدمت به مردم است... کاری که در آن خدمت‌گزار مردم باشیم. حتی... رفتگری!

اگر تمام این‌ها فراهم باشند آینده‌ای سرشار از خوشبختی همراه با خدمت‌گزاری داریم. با خواندن جمله‌ای این سؤال پیچیده را ختم کردم: انسان آن است که در راه آسایش انسان‌های دیگر گام بردارد! بله... این مفهوم انسانیت است!

CAPTCHA Image